نتایح جستجو

  1. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    بابا ، چي ميشه اگه خورشيد ديگه در نياد؟ چي پيش مياد؟ اگه خورشيد نتابه ، تعجب مي...
  2. کالیگولا

    شعر نو

    غم پر زده از کوه. به چشم گم شده تصویر راه و راهگذر. غمی بزرگ،پر از وهم به صخره سار نشسته است. درون دره تاریک سکوت بند گسسته است. سهراب:gol:
  3. کالیگولا

    با سلام! اگه ممکنه چارت پیشنهادیتونو برای تقسیم بندی تالار موسیقی تا روز پنج شنبه توی دفتر...

    با سلام! اگه ممکنه چارت پیشنهادیتونو برای تقسیم بندی تالار موسیقی تا روز پنج شنبه توی دفتر تالار ارائه کنین!ممنون میشم! در ضمن اگه بتونین به صورت کاملا جزئی بیان کنین که چه بخش هایی از اون چارت خودتونو می تونین ارائه کنین خوشحالم می کنین! با تشکر!
  4. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    روز طولاني و سختي بود ، جوسي انتهاي جاده ، جايي در آن طرف . راهم را گم كرده...
  5. کالیگولا

    سلام! من متاسفانه فرصت نکردم برای لوح شما چیزی بفرستم،سعید هم که مدتشو تمدید نکرد! عذر خواهی می...

    سلام! من متاسفانه فرصت نکردم برای لوح شما چیزی بفرستم،سعید هم که مدتشو تمدید نکرد! عذر خواهی می کنم و امیدوارم این قطعه شعر سهراب را بعنوان یادبود از من بپذیرید: «غروب پر زده از کوه. به چشم گم شده تصویر راه و راهگذر. غمی بزرگ،پر از وهم به صخره سار نشسته است. درون دره تاریک سکوت بند گسسته است.»
  6. کالیگولا

    کافر جان کماکان منتظر طرح پیشنهادیت برای سازماندهی تالار موسیقی هستم! البته می دونم که برای...

    کافر جان کماکان منتظر طرح پیشنهادیت برای سازماندهی تالار موسیقی هستم! البته می دونم که برای انجام هر کاری خوب فکر می کنی بعد اقدام می کنی ولی اگه طرحت زودتر مطرح شه کارای سازماندهی تالار هم سریعتر انجام می گیره! پیشاپیش ممنونم!
  7. کالیگولا

    کافر جان تو دفتر تالار موسیقی یه متنکی نوشتم. نظر کارشناسیت مثل همیشه راه گشا خواهد بود. اگه خوب...

    کافر جان تو دفتر تالار موسیقی یه متنکی نوشتم. نظر کارشناسیت مثل همیشه راه گشا خواهد بود. اگه خوب نیست بگو پاکش کنم.
  8. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    امروز تو جاده یه تصادف شده بود!همین که چشمم به ماشین درب و داغون شده افتاد چشمم ناخودآگاه دنبال یه جنازه گشت و خیلی سریع هم پیداش کرد... آیا مرگ همه رو انقدر سریع به خودش جلب می کنه یا من فقط اینجوری ام؟
  9. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    خب ، مي بينم كه حسابي به خودت مي رسي از خودت مراقبت مي كني. نيازهايت را بر...
  10. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    صدا صدا صدايي در درون توست كه همه روز را در گوشت نجوا مي كند "به نظرم اين برايم خوب است. مي دانم اين درست نيست" هيچ معلمي، واعظي، پدر و مادري، دوستي يا پير خردمندي نمي تواند بگويد چه چيز برايت درست است فقط گوش بده به صدايي كه در درون توست
  11. کالیگولا

    شازده کوچولو

    مسافر کوچولوی من! مسافر کوچولی عزیز من! تو وسط اون بیابون بی انتها چی کار می کردی؟؟ بی سر و صدا آمدی شازده من! تنها چیزی که از ما آدم بزرگها خواستی گوسفندی بود برای سیارکت. سیارکی که بر خلاف قلبت پر عظمتت بسیار کوچک بود. تو بودی که مسافر در راه مانده قصه را از خواب غفلت بیدار کردی!غفلتی که بر...
  12. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    باور نمي كني از صبح تا حالا دارم يه بند جون مي كنم. خيلي هم خسته ام، وقت...
  13. کالیگولا

    نقد داستان

    جاودانگی جاودانگی (1) زن شصت يا شصت و پنج سالي داشت. از روي صندلي راحتي كنار استخر باشگاه تندرستي، واقع در طبقه‌ي آخر يك ساختمان بلند كه منظره ي وسيعي از تمام پاريس داشت نگاهش مي‌كردم. منتظرپروفسور آوناريوس بودم كه گاه گاه در همين جا با او قرار ملاقات مي‌گذاشتم تا با هم گپي بزنيم. اما پروفسور...
  14. کالیگولا

    دست‌نوشته‌ها

    خیلی وقته که چیزی ننوشتم! نمی دونم دلیلش چیه؟ شاید دلیلی واسه نوشتن ندارم! این همه نوشتم،خب که چی؟؟؟ چی به دنیا اضافه شده؟ فایده اش چی بوده؟ فقط دیگران رو با مزخرفاتم خسته کردم! حتی خودم هم خسته شدم! خسته تر از همیشه!
  15. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    دستم به خورشید نمی رسد دستم به خورشید نمی رسد نمي توانم به ابرها دست بزنم، به خورشيد نرسيده ام. هيچ گاه كاري را كه تو مي خواستي انجام...
  16. کالیگولا

    بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

    کتاب مقدس(عهد عتیق و عهد جدید)
  17. کالیگولا

    بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

    راسل جان اطلاعات کامل این کتابو بهم میگی؟(نشر-قیمت و ...)
  18. کالیگولا

    شل سیلور استاین

    چیزهایی که نگفتم.. چیزهایی که نگفتم.. وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست، نگفتم عزيزم ، اين كار را نكن .) نگفتم برگرد...
  19. کالیگولا

    ویرجینیا وولف

    لباس نو(2) لباس نو(2) فردا به كتابخانة لندن مي‌رود، كاملاٌ تصادفي كتابي شگفت انگيز، سودمند و حيرت آور پيدا مي‌كند، نوشتة فردي روحاني، نويسنده اي امريكايي، كه كسي نامش را نشنيده باشد؛ يا در خيابان استراند راه مي‌رود و اتفاقاً به سالني مي‌رسد كه یك معدنچي از كار خود در معدن حرف مي‌زند و ناگهان...
  20. کالیگولا

    ویرجینیا وولف

    لباس نو(1) لباس نو(1) ميبل از همان اول به سر و وضع خود جداً شك داشت، همان موقع كه داشت شنلش را درمي‌آورد و خانم بارنت، با دادن دادن آينه به دستش و وررفتن به برس و شايد تا حدي جلب توجه او به همة وسايلي كه براي مرتب كردن و آرايش مو، صورت و لباس لازم است، كه روي ميز آرايش موجود بود، اين شك را...
بالا