نتایح جستجو

مکن از خواب بیدارم خدا را و..............که دارم خلوتی خوش با خیالش

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند..............ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش ............که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز...............تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود

دل من چو نور اندر آن تیره شب ................. نخفته گشاده دل و بسته لب

دوش از پیاله‌ای که ثریاش بنده بود........................صافی می درو چو سهیل و شراب شد

دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو................... باز پرسید خدا را که بپروانه ی کیست

سهیل روی تو اندر یمن تافت ....................مرا راهی به سوی آن یمن ده

من کتاب مکانیک شکست هرتزبرگ ، ترجمه دکتر اکرامی رو خوندم ، برای خود درس خواص مکانیکی هم از محضر دکتر اکرامی بهره بردم ، هم کتاب خوبه هم اگر بتونین جزوه دکتر اکرامی رو گیر بیارید هم برای مکانیکیتون خوبه هم برای کنکور.

در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر..... در این سراچه ی بازیچه غیر عشق مباز

«باز داود زره گرد را نگر.................موم کرده آهن از تف جگر» «ففهمناها سليمان و کلاً آتينا کلما و علماً و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير، و کنا فاعلين. و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم فهل انتم شاکرون». (س انبياء، ي 80ـ 79) یادش بخیر استاد تمیزی فر سر کلاسشون گفتن شما ها...

من که در آتش سودای تو آهی نزنم......... کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی جهاندار هوشنگ با رای و داد ................. به جای نیا تاج بر سر نهاد بگشت از برش چرخ سالی چهل................ پر از هوش مغز و پر از رای دل چو بنشست بر جایگاه مهی...................... چنین گفت بر تخت شاهنشهی که بر هفت کشور منم پادشا....................... جهاندار...

وصل تو اجل را ز سرم دور همیداشت....... از دولت هجر تو کنون دور نماندست

تو بحث بالا که حرفی از شمشیر زده نشده راجع به زره گفته که اونم با فولاد مارتنزیتی نمیشه درست کرد تا اونجایی که من میدونم چون انعطاف لازم رو نداره:smile:

مواهب بزرگ خدا بر حضرت داوود وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (سبا 10) و همانا داوود را از سوى خود فضيلتى داديم (و گفتيم اى كوه‏ها! با او (در تسبيح خدا) هم نوا شويد و (اى) پرندگان! (همراهى كنيد) و آهن را براى او نرم...

تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا ..... که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل

ای نور چشم مستان در عین انتظارم ... چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی...... که این را این چنین چشمت و آنرا آنچنان ابرو

تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت .... روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده