نتایح جستجو

در رگها خون خواهم ریخت و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب سیب آوردم سیب سرخ خورشید...

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه...

يعقوب وار واسفاها همي زنم ديدار خوب يوسف کنعانم ارزوست

سلام ممنون به خاطر شعر کپیش کردم تا سر فرصت بخونم( یه خورده طولانی بود) ولی حرف دل منو زدی هر جا میری دخترا و پسرا در حال کل کل هستن و هر کی داره جنس مخالف رو میکوبه در کل ممنون

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است :gol:

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم

یا رب تو کریمی و کریمی کرمست عاصی ز چه رو برون ز باغ ارمست با طاعتم ار ببخشی آن نیست کرم با معصیتم اگر ببخشی کرم است

انکه می گوید دوستت می دارم خنیاگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان سخن بود هزا کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را ای کاش زبان سخن بود انکه می گوید دوستت می دارم دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار آفتاب خندان...

الف-تا چند زنم بروی درياها خشت نوميد نيم چو بت پرستان کنشت زين پس من و سيمبر جوانان کنشت می خواهم و معشوقه چه دوزخ چه بهشت ------------------- همزمان شد... تقریبا

حالا خودمونیم خانومها هم کم زرنگ نیستن مثلا دختره زاویه دیدش 45 درجه اونورتره ولی پسر خبر نداره با هم چشم تو چشمن و سرتاپاش 10 بار چک شده... :smile:

دختران شرم ، شبنم، افتادگي ... شبهاي تار نم نم باران که نيست کار، اکنون کدام شما بيدار مي مانيد در بستر خشونت نوميدي ، در بستر فشرده دلتنگي، در بستر تفکر پر درد رازتان، تا ياد ان که خشم و جسارت بود، بدرخشاند تا ديرگاه شعله ي اتش را در چشم بازتان

لب و دندانت را حقوق نمک..........هست بر جان و سینه های کباب

تا باز شناختم من این پای ز دست این چرخ فرو مایه مرا دست بست افسوس که در حساب خواهند نهاد عمری که مرابی می و معشوع گذشت

خب این مسئله همیشه و همه جا و توی افراد مختلف در حدود مختلف وجود داره... حالا با هر اسمی(هیزی- تیزی-شیطنت ....) مهم اینجاست که بعد از متعهد شدن به کسی همچنان وجود داشته باشه که به هر شکل و با هر اسم یه خورده مشکل داره دیگه...

تناسب اصلا مهم نیست مهم عشقه که من عشق واقعی رو تو چشمهای طرفین میبینم مخصوصا آقاهه

من هم رباب عشقم و عشقم ربابيست وان لطفهاي زخمه رحمانم آرزوست ------------------------------------------ حالا حتما باید مشاعره کرد؟ نمیشه اینجوری هم حرف زد پوکیدم ولی این دو تا بیت چقدر شبیه هم شدن!!! دقت کن

درخت با جنگل سخن می گوید... علف با صحرا... ستاره با کهکشان... و من با تو سخن می گویم. نامت را به من بگو، دستت را به من بده، حرفت را به من بگو، قلبت را به من بده، من ریشه های تو را دریافته ام

تا همچو پیر کنعان چشم از جهان نپوشی کی بوی پیرهن را در کاروان بیابی ----------------------------------

زين خلق پر شکايت گريان شدم ملول آن هاي هوي و نعره ي مستانم آرزوست

انکه می گوید دوستت می دارم خنیاگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان سخن بود هزا کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را ای کاش زبان سخن بود انکه می گوید دوستت می دارم دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید ای کاش عشق را زبان سخن بود هزار آفتاب خندان...