نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  2. رجایی اشکان

    ﻭﻗﺖِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ فرﻗﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﯽ .. ﭘﺸﺖِ ﭘﻨﺠﺮﻩﯼ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﯾﺲ! ﻣﯿﺎﻥِ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ...

    ﻭﻗﺖِ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ فرﻗﯽ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺷﯽ .. ﭘﺸﺖِ ﭘﻨﺠﺮﻩﯼ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﯾﺲ! ﻣﯿﺎﻥِ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ! یا ﺭﻭﯼ ﭘُﻠﯽ ﻣﻌﻠّﻖ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎﯼ ﺍِﻓﺮﯾﻘﺎ... به ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، حتماً ﻏﺮﻭﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﯾﺎﻓﺖ...
  3. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  4. رجایی اشکان

    یک جرعه کتاب..

    زیبا را وقتی آوردند بیمارستان موهایش را همان جور بافته قیچی کرده، با سر برهنه از خانه به کوچه دویده بود. مادر و پدرش بر سر زنان و نالان او را به زور از کوچه به خانه کشانده بودند. توی دالان رو به ایوانِ خانه هر چه ازش پرسیده بودند چرا موهایش را کوتاه کرده، جوابشان را نداده بود. مادر او را به...
  5. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا.... خستـه ام ... مـن رسمـــا از جـوانـــی استعفـا میدهـم!:(
  6. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا.... ﯾـﻪ ﻟﺤﻈــــــــــــــــــــــــــﻪ ﯾـﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﺑﮕــﻢ ؟ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯿﮕـــــــــــــــــــــﻢ ،ﺑﯿـﻦ ﺧـﻮﺩﻣـﻮﻥ ﺑـﺎﺷـﻪ ﺧـﻮﺩﺕ ﺍﺯﺩﻟـــــــــــــــــــــــــــ ﻣــﻦ ﺧﺒــﺮ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨـﯽ ﮐـﻪ ﻫﻨـﻮﺯ ﻧﮕﻔﺘــﻪ ﭼﺸــــــــــــﺎﻡ ﺧﯿـﺲ ﺷـﺪﻩ ﺍﻣــﺎﻣﯿﺨـﻮﺍﻡ ﯾـﻪ ﺑـﺎﺭ ﺩﯾــــــــــــــــﮕـﻪ ﺑـﻪ ﺧـﻮﺩﺕ ﺑﮕــﻢ ﺁﺭﻭﻡ...
  7. رجایی اشکان

    [IMG] تشکر دوست مهربان

    [IMG] تشکر دوست مهربان
  8. رجایی اشکان

    مهربان، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳت... ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ .... ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .... ﻭ...

    مهربان، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳت... ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ .... ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .... ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .... ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛ نازنین ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ .... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ کوتاهی...
  9. رجایی اشکان

    مهربان، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳت... ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ .... ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .... ﻭ...

    مهربان، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ﺟﻬﺎﻥ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳت... ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ .... ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .... ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .... ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛ نازنین ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ .... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ... ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ کوتاهی...
  10. رجایی اشکان

    زندگی ام سه قسمت بود تنهایی آرامش و تنهایی، بخش دوم اما مرزی بود که انگشتانم روی تنت کشید، تا...

    زندگی ام سه قسمت بود تنهایی آرامش و تنهایی، بخش دوم اما مرزی بود که انگشتانم روی تنت کشید، تا باور کنم که می شود گاهی هم به "تنهایی "، خراشی عمیق زد. #حمید_جدیدی
  11. رجایی اشکان

    🔺️🔻 عکس نوشته ها

  12. رجایی اشکان

    .•خنده وطنز•.

    خوب میریم رو مخ صاحب مغازه شاکی میشه از یه جا دیگه خرید کردیم دیگه:biggrin:
  13. رجایی اشکان

    به هواداری تو ابرشدم می بینی ؟! آخرش سرزنش باد , مرا باران کرد ...

    به هواداری تو ابرشدم می بینی ؟! آخرش سرزنش باد , مرا باران کرد ...
  14. رجایی اشکان

    هر کنش ، واکنشی دارد این را در فیزیک خواندم تو گذشتی از من ، من از خود پشت خاطراتت جا ماندم در...

    هر کنش ، واکنشی دارد این را در فیزیک خواندم تو گذشتی از من ، من از خود پشت خاطراتت جا ماندم در تمام سال های تحصیلم من همین گونه درس را خواندم و همین باعث شاعریَم شد از قطار پزشک شدن ، ماندم !...
  15. رجایی اشکان

    هر کنش ، واکنشی دارد این را در فیزیک خواندم تو گذشتی از من ، من از خود پشت خاطراتت جا ماندم در...

    هر کنش ، واکنشی دارد این را در فیزیک خواندم تو گذشتی از من ، من از خود پشت خاطراتت جا ماندم در تمام سال های تحصیلم من همین گونه درس را خواندم و همین باعث شاعریَم شد از قطار پزشک شدن ، ماندم !...
  16. رجایی اشکان

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق...

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق نشده بود..، تنها مُقدر گشته بود تا ضمانت کند مفهومِ تنهایی را در تاریخِ معاصرِ شعرهایی که از سرِ عشق، تشنه برگشته اند.. گاهی خودت را جای من بگذار و از دید یک شعر نشین به خاطراتمان نگاه کن.. و اگر از...
  17. رجایی اشکان

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق...

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق نشده بود..، تنها مُقدر گشته بود تا ضمانت کند مفهومِ تنهایی را در تاریخِ معاصرِ شعرهایی که از سرِ عشق، تشنه برگشته اند.. گاهی خودت را جای من بگذار و از دید یک شعر نشین به خاطراتمان نگاه کن.. و اگر از...
  18. رجایی اشکان

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق...

    کنجِ خاطراتمان نشسته ام و با حسرت های آهـــــار زده ام، به حوالیِ آغوشی فکر میکنم که برای من خلق نشده بود..، تنها مُقدر گشته بود تا ضمانت کند مفهومِ تنهایی را در تاریخِ معاصرِ شعرهایی که از سرِ عشق، تشنه برگشته اند.. گاهی خودت را جای من بگذار و از دید یک شعر نشین به خاطراتمان نگاه کن.. و اگر از...
بالا