نتایح جستجو

  1. fahimeh89

    موسی؟؟؟

    موسی؟؟؟
  2. fahimeh89

    سلام ممنونم

    سلام ممنونم
  3. fahimeh89

    رد پای احساس ...

    وفا از جایی آغاز می شود که تو راه دوم داشته باشی ولی منتظر کسی باشی که شاید هرگز باز نگردد !
  4. fahimeh89

    زمزمه های عاشقانه

    سفربیهوده بود وقتی که من از تو می گریختم و یاد تو تندتر از قطار از ریل می گذشت و در ایستگاه بعدی با یک دسته گل به استقبالم می آمد ! سفر بیهوده بود وقتی در هر هتلی چمدانم را که باز می کردم عطر تن تو از پس تمام پیراهن هایم دوباره مرا دیوانه می کرد سفر بیهوده بود وقتی که نتوانستم یاد...
  5. fahimeh89

    ثانیه های خاکستری...

    آنقدر دیر آمدی که رنگ چشمانت و طرح کت سورمه ای تو از یادم رفت ! آنقدر دیر آمدی که نامه هایم کبوتر به کبوتر در مسیر آسمان شعر شد شعرهایم کلاغ به کلاغ از توت فرنگی تا پرتقال حرف مردم شد! آنقدر دیر آمدی که صد پیمانه نشاط وحشی در پیاله هوشیاری من یک وعده هم مرا دیوانه نکرد آنقدر دیر آمدی ... دیر...
  6. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  7. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  8. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  9. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  10. fahimeh89

    سیگــآر

    غریبه سیگارت را در حوالی دل من روشن نکن بعد از او تنم پر از باروت است !!
  11. fahimeh89

    باران

    باران ... باران ... باران سرزمین بلوچستان را ببوس لبهای تشنه شور این لوت و برهوت را ببوس بخدا دریا قدر ترا نمی داند ! ( نسرین بهجتی )
  12. fahimeh89

    یادداشت کن !

    آدمها هم تاریخ مصرف دارند اگر خیانت دیدی بلافاصله در سطل زباله اش بینداز چون ابتدا باور و سپس غرور و بعد از آن روحت را مسموم می کند !
  13. fahimeh89

    آرزوهای گمشده...

    دروغ بود ... دروغ بود ... دروغ بود من پشیمانم بانو سمعکم را بدهید میخواهم صدای فرصتهایی را که از دست دادم بشنوم !
  14. fahimeh89

    هر بار که عزرائیل برای بردن من می آید فریبش می دهم شکل یک ماهی قرمز به روی آب می شوم شکل آهوی...

    هر بار که عزرائیل برای بردن من می آید فریبش می دهم شکل یک ماهی قرمز به روی آب می شوم شکل آهوی ته دره می شوم شکل آن قناری بی جفت دق کرده می شوم هر وقت عزرائیل برای بردن من می آید وقت کشُی میکنم فقط به یک دلیل من هنوز ترا دل سیر ندیده ام !
  15. fahimeh89

    کوچه های تنهایی

    هر چه می گویم بر ماه برف نشسته است کسی حرف مرا باور نمی کند مادر گره چارقدت را باز کن .
  16. fahimeh89

    برای تو می نویسم

    شانه های تو بوی مزرعه قهوه می دهد تمام بی خوابی های من تقصیر توست ای لعنتی دوست داشتنی ...
  17. fahimeh89

    معماری با مصالحی از جنس دل

    هنوز از پشت شیشه آشپزخانه پیچ جاده را می نگرم که ترا برده بود بی آنکه موفق شود دستهایم را از روی موهای نقره ایت کنار زند !
  18. fahimeh89

    نامه عاشقانه من

    امروز پستچی یک بسته برایم آورد یک شعر عاشقانه با یک گردنبند الماس تمام زنان شهر از حسد ناخن جویدند وقتی من شعر ترا به گردنم آویختم !
  19. fahimeh89

    صلوات معادل با ده هزار صلوات

    الَّلهُمَّ صَلِّ عَلی سَیِّدنا و نَبیـِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ بارخدایا رحمت فرست به آقا و پیغمبر ما حضرت محمد و آلش مَااختَلَفَ المَلَوانِ وتَعاقَبَ العَصراَنِ مادامی که کشتی رانان در رفت و آمدند و شب و روز وَکَرَّالجَدیداَنِ واَستَقبَلَ الفَرقَداَنِ وَبَلِّغ تکرار میشود وستارگان باز می تابند...
بالا