بازم من یکی بگم...
یه بار دانشگاه که بودم میخواستم برم خونه، زنگ زدم به آژانس که بیاد دنبالم مرده گفت از کجا به کجا گفتم از فلان جا به فلان جا مرده گفت آدرس دقیق منم آدرس دقیق و دادم یارو گفت پونک کجاست؟ من اینجوری شدم :surprised:
بعد 3 ساعت یارو رو حالیش کردم که کجاست مرده گفت من نمیدونم صب...
یکی از فامیلامون خانوم ها میاد به دخترش میگه من کارت اینترنت خریدم بیا یادم بده چه جوری برم تو اینترنت
دخترش میگه ببین مامان اول این کارتو ... بعد مامانه میگه صب کن خودم بلدم بزار خودم انجام بدم بعد کارت و میگیره خم میشه، کارت و میخواسته به زور و بکنه تو جای فلاپی :surprised:
یاده این افتادم
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
ازهمان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خون شان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود
بعد یه چیزایی در مورده حضرت یوسف بود ولی من این تیکشو یادم نیس فک کنم بقیش این بود
ا
ازهمان روزی که با شلاق و خون دیوار چین...