از دست عدو نالهٔ من از سر ِ درد است
اندیشه هرآنکس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * ** * * * ** * * * ** * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi...
تو بودي آن دم صبح اميد كز سر مهر
بر آمدي و سر آمد شبان ظلماني
شنيده ام كه ز من ياد مي كني گه گه
ولي به مجلس خاص خودم نمي خواني
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * * * ** * * * * *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ