نتایح جستجو

  1. tools

    آرزوهای گمشده...

    سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمه ای چو دریا ساز نفسی طاقت آزموده چو موج که رود صد ره براید باز تن طوفان کش شکیبنده که نفرساید از نشیب و فراز بانگ دریادلان چنین خیزد کار هر سینه نیست این آواز
  2. tools

    ز چشمی که چون چشمه آرزو پر آشوب و افسونگر و دل رباست به سوی من اید نگاهی ز دور نگاهی که با...

    ز چشمی که چون چشمه آرزو پر آشوب و افسونگر و دل رباست به سوی من اید نگاهی ز دور نگاهی که با جان من آشناست تو گویی که بر پشت برق نگاه نشانیده امواج شوق و امید که باز این دل مرده جانی گرفت سراسیمه گردید و در خون تپید نگاهی سبک بال تر از نسیم روان بخش و جان پرور و دل فروز برآرد ز خاکستر...
  3. tools

    آرزوهای گمشده...

    ما نيز روزگاری لحظه‌يي سالي قرني هزاره‌يي ازاين‌پيش‌تَرَک هم در اين‌جای ايستاده بوديم، بر اين سيّاره بر اين خاک در مجالي تنگ ــ هم‌ازاين‌دست ــ در حرير ِ ظلمات، در کتان ِ آفتاب در ايوان ِ گسترده‌ی مهتاب در تارهای باران در شادَرْوان ِ بوران در حجله‌ی شادی در حصار ِ اندوه تنها با خود تنها با...
  4. tools

    نه عادلانه نه زيبا بود جهان پيش از آن که ما به صحنه برآييم. به عدل ِ دست‌نايافته انديشيديم...

    نه عادلانه نه زيبا بود جهان پيش از آن که ما به صحنه برآييم. به عدل ِ دست‌نايافته انديشيديم و زيبايي در وجود آمد
  5. tools

    ناگهان عشق آفتاب‌وار نقاب برافکند و بام و در به صوت ِ تجلي درآکند، شعشعه‌ی آذرخش‌وار...

    ناگهان عشق آفتاب‌وار نقاب برافکند و بام و در به صوت ِ تجلي درآکند، شعشعه‌ی آذرخش‌وار فروکاست و انسان برخاست.
  6. tools

    زندگی نامه +اشعار شاملو

    قصه مردی که لب نداشت قصه مردی که لب نداشت يه مردی بود حسين‌قلي چشاش سيا لُپاش گُلي غُصه و قرض و تب نداشت اما واسه خنده لب نداشت. ــ خنده‌ی بي‌لب کي ديده؟ مهتاب ِ بي‌شب کي ديده؟ لب که نباشه خنده نيس پَر نباشه پرنده نيس. □ شبای دراز ِ بي‌سحر حسين‌قلي نِشِس پکر تو رختخوابش دمرو تا بوق ِ...
  7. tools

    دست‌نوشته‌ها

    نه آن که فکر کنی سرد است و من در تهاجم کولاک یک جا تمام هیمه های جهان را انبار کرده ام در پشت خانه ام و در تفکر یک باغ آتشم به تنهایی من هیمه ام برادر خوبم بشکن مرا برای اجاق سرد اتاقت آتشم بزن من هیمه ام برادر خوبم
  8. tools

    درد دل...

    دسته‌ی کاغذ بر ميز در نخستين نگاه ِ آفتاب. کتابي مبهم و سيگاری خاکسترشده کنار ِ فنجان ِ چای از يادرفته. بحثي ممنوع در ذهن.
  9. tools

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    درپيچيده به خويش جنين‌وار که پيرامن‌ات انکار ِ تو مي‌کند، در چنبره‌ی خوف ِ سياهي به زهدان ماننده در ظلماتي از غلظت ِ سُرخ ِ کينه يا تحقير. «ــ رها شو تا به معرکه‌ی جدال درآيي حتا به هياءت ِ شکل‌نايافته جنيني!» ميلادت مبارک ای واحد ِ آماری ای قرباني‌ی کاهش ِ نوزادْمرگي!
  10. tools

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    پیراهنی ز رنگ به تن کرده با قلب خون فشان این لاله های شهری از گودهای جنوب شهر می ایند این لاله های شهری از نان و از رهایی حرف می زنند این لاله های شهری ایا در توپخانه در جاده قدیم شمیران در اوین پژمرده می شوند ؟ نه این لاله های شهری می گویند باید مواظب هم باشیم نام مرامپرس بگذار از تو...
  11. tools

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    چيزی به جا نماند حتا که نفريني بدرقه‌ی راه‌ام کند. با اذان ِ بي‌هنگام ِ پدر به جهان آمدم در دستان ِ ماماچه‌پليدک که قضا را وضو ساخته بود. هوا را مصرف کردم اقيانوس را مصرف کردم سياره را مصرف کردم خدا را مصرف کردم و لعنت شدن را، بر جای، چيزی به جای بِنَماندم.
  12. tools

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    مطرب درآمد با چکاوک ِ سرزنده‌يي بر دسته‌ی سازش. مهمانان ِ سرخوشي به پای‌کوبي برخاستند. از چشم ِ ينگه‌ی مغموم آن‌گاه ياد ِ سوزان ِ عشقي ممنوع را قطره‌يي به زير غلتيد. □ عروس را بازوی آز با خود برد. سرخوشان ِ خسته پراکندند. مطرب بازگشت با ساز و آخرين زخمه‌ها در سرش شاباش ِ کلان در...
  13. tools

    شعر نو

    شهامت مصلوب برادر نان در این کویر بسیط نیازمندی های عمومی در ناگزیری پی گیر این نیاز شب را به قامت هر بامداد آویختم بر این دهانه سیراب ناپذیر این نیاز باید که کور باد این نیاز هرزه درایی برخیز و همراه ما بخوان چاوشی بر افتخار تمامت ترسویان دراین شبان سکت غم بار باید سپیده سلاح...
  14. tools

    آرامش...

    حجم ِ قيرين ِ نه‌درکجايي، نادَرکجايي و بي‌درزماني. و آن‌گاه احساس ِ سرانگشتان ِ نياز ِ کسي را جُستن در زمان و مکان به مهرباني: «ــ من هم اين‌جا هستم!» پچپچه‌يي که غلتاغلت تکرار مي‌شود تا دوردست‌های لامکاني. □ کشف ِ سحابي‌ مرموز ِ هم‌داستاني در تلنگر ِ زودگذر ِ شهابي انساني.
  15. tools

    خاطرات آن روزها...

    جوشان از خشم مسلسل را به زمين کوفت دندان به دندان بَرفشرده کلوخ‌ْپاره‌يي برداشت با دشنامي زشت و با دشنامي زشت بَرابَريان را هدف گرفت. هم‌سنگران خنده‌ها نهان کردند. سهراب گفت: ــ آه! ديدی؟ سرانجام او نيز...
  16. tools

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    این سرخ گونه هرگز سخن از درد نرانده ست رون آتش می زید و هراس را با او یارای برابری نیست خاموش نشسته به انتظار زخم را و گلوله را پاس می دارد تا آن روز کز جراحت سهمگین خویش پرچمی برافرازد این سرخ گونه خاموش نشسته به انتظار تمامی تن من سرزمین من است
  17. tools

    رفتن...

    بر اين کناره تا کرانه‌ی آمودريا آبي مي‌گذشت که دگر نيست: رودی که به روزگاران ِ دراز سُريد و از ياد شد رودی که فروخشکيد و بر باد شد. بر اين امواج تا رودباران ِ سند زورقي مي‌گذشت که دگر نيست: زورقي که روزی چند در خاطری نقش بست وانگه به خرسنگي برآمد و درهم‌شکست. بر اين زورق از بندری به...
  18. tools

    فراق یار

    این سرخ گونه هرگز سخن از درد نرانده ست رون آتش می زید و هراس را با او یارای برابری نیست خاموش نشسته به انتظار زخم را و گلوله را پاس می دارد تا آن روز کز جراحت سهمگین خویش پرچمی برافرازد این سرخ گونه خاموش نشسته به انتظار تمامی تن من سرزمین من است
  19. tools

    رد پای احساس ...

    بوسه بوسه لب را با لب در اين سکوت در اين خاموشي‌ گويا گوياتر از هرآنچه شگفت‌انگيزتر کرامت ِ آدمي به شمار است در رشته‌ی بي‌انتهای معجزتي که اوست... در اين اعتراف ِ خاموش، در اين «همان» که توانَد در ميان نهاد با لبي لبي بي‌وساطت ِ آنچه شنودن را بايد... آن احساس ِ عميق ِ امان، در اين...
  20. tools

    كوي دوست

    چشم مخملی من شکوه اینده امروز این عشق ماست ، عشق به مردم بگذار درفش سرخ زیبایی ترا بستایم من کور نیستم باید ترا بستایم می دانم اما کجاست جای دیدن تو وقتی که هم وطنم برده و خاک خوب ترا جراحی می کنند باید که خاک من از خون من بنا گردد بنای آزادی بی مرگ و خون کی میسر شد ؟ پیکار می...
بالا