« در اضطراب دست های پر ،
آرامش دستان خالی نیست
خاموشی ویرانه ها زیباست »
این را زنی در آب ها می خواند
در آب های سبز تابستان
گویی که در ویرانه ها می زیست
ما یکدگر را با نفس هامان
آلوده می سازیم
آلوده ی تقوای خوشبختی
ما از صدای باد می ترسیم
ما از نفوذ سایه های شک
در باغ های بوسه هامان...