78
گل سرخ دردستم می چرخید، عطرش مشامم رانوازش کرد:
((کیارش، می بینی چه قدرکیانوش خوشحال است؟))
((از لطف توست.))
نفس بلندی کشیدم ونگاهش کردم، درآن لباس سپیدگرفته به نظرمی رسید:
((چت شده کیارش؟ چراناراحتی؟))
((مادرحالش خوب نیست!))
((خانم جان حالش خوب نیست!؟))
دوباره جمله اش راتکرارکرد. نگران شدم،...