ادمین با مدیر ارشد، مدیران و همکارانش به شکار می رفت. همین که آنها به میان دشت رسیدند ادمین به یکی از مدیرانش به نام دومان گفت:دومان حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟
دومان پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. در این هنگام ادمین به دومان گفت: هدف...