روزی پژمان در کنار رودخانه ای عمیق توقف کرده بود. چون فراموش کرده بود که دستی ماشینش را بکشد ماشین شروع به حرکت کرد و به رودخانه فرو رفت.
در حال گریه کردن بود که لرد (ماشیننا فدا!!) پیش او آمد و ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟؟
پژمان گفت که ماشینم توی رودخونه افتاده، لرد رفت و با یه BMW X5 برگشت و از...