نتایح جستجو

با عرض سلام خدمت همه دوستان. به دلیل زیادی پست ها، نتونستم کامل بخونم. من میخام رو یه پروژه تعمیر پره های توربین از جنس سوپر آلیاژ کار کنم. اینجا کسی هست کار کرده باشه یا اطلاعات داشته باشه؟؟؟؟

:gol::gol:

سلام مهندس. لینکی که برای مقاله گذاشتید، همون لینکی هست که خودم به عنوان آدرس مقاله دادم، نه لینک آپلود شده فایل لطف میکنید چک کنید

ممنون:gol:

سلام. ممنون بابت گرفتن مقاله

Tnxs for getting paper :gol:

tnxs for getting paper:gol:

tnx for paper:gol:

ببنید سیستم بر اساس رتبتون رشته هایی رو که زدید میاد پایین و هر کدومو قبول شدید، روی همون ترمز میکنه و به عنوان رشته قبولیتون انتخاب میکنه و گزارش میده. پس اگر شما شکل رو که بعد از شناسایی هست قبول بشید، همون شکل گزارش میشه دیگه. میشه گفت به قول خود سازمان سنجش، انتخاب رشته بر اساس علایق افراد...

partial dislocation نابجائی جزئی میشه برادر من

ایستگاه آخر است پیاده شو می خواهم بزنم کنار بخوابم همین جا وسط جاده باقی راه را با دیگر همسفری از جنس خودت طی کن بی رویا من نه نفس دارم برای ادامه نه بنزین نه پا

روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو چکه می کند اگر باران بند بیاید از این خانه می روم ...

داشتم تــو را مي نوشتم ؛ يك تكه از ابـر افتاد ميان دفترم ... خيس شد ، بوي دلتنگي گرفت شعرم !

مگر میشود عادت کرد به زندگی ، بی خنده های تو به نفس ، بی عطر بوی تن تو مگر میشود فراموش کرد لحظه های بودنت را عمق نجیب مهربانِ دستان گرمت را مگر میشود رفت و گم شد بی نشان دو چشم روشن تو بی حضور مطلق همیشه ی تو نه هرگز نمیشود قانون جاری زندگی برای تو نقض میشود

گل من ، باغچه و باغبان جدید مبارک ... بگو بدانم او هم مثل من باغبانی میکند برای تو؟؟؟!!گلبرگهای پژمرده ات را به موقع میچیند؟؟؟!!! میدانم که دستان من به نرمی دستان او نبود... اما کاش میفهمیدی خشکی دستانم بخاطر هرس کردن علف های هرز دور خودت بود... ک ا ش

دلواپسم بودی؟؟؟؟؟؟؟؟آمدم. ولی نمی مانم. حق با تو است. غریبه ام. با تو، با او، با دیگران.... غریبه ای در این شهرم...آمدم. ولی نمی مانم. می روم به دور دست ها. به جایی که بوی ناب انسانیت بدهد...آمدم. ولی نمی مانم. می روم به سرزمین راستی و درستی و حقایق....به خدا میسپارمت. مراقب خودت و خانواده ات در...

این روزها لحظه به لحظه پر و خالی می شوم! کاش اینجا بودی دلم دارد می پوسد عکسهایت را گذاشته ام روبرویم گونه هایم اشکبار ست آن نگاه غمگینم آن سکوت عذاب آور ن ا ب و د م می کند کاش بودی و دستانت می شد لحظه اي برای من کاش بودی و سرت را می گذاشتی روی پاهایم دست می کشیدم لای موهایت همانطور كه گفته...

باران آفریده شد تا دل عاشق آرام بگیرد زیر رگبارش ... تا کوچه ها غرق در سکوت شبانه برای تنهایی من ماتم بگیرند تا تو را راحت به یاد بیارم تا کسی اشکهایم را نبیند تا به یادم باشد چقدر ... دوستت داشتم دوستت دارم دوستت خواهم داشت

سهراب... حرف هایت برایم دلنشین اند ولی به دنبال هر کدامشان که رفتم هیچگاه نرسیدم هیچ نیافتم چند روز پیش که باران می آمد فکری به سرم زد چتری برای بستن نداشتم ولی در خیالم بستمش همه چیزم را زیر باران بردم نه فقط فکر و خاطره ها هر چه کردم حتی یک نفر هم از مردم شهر با من زیر باران نیادمد نه دوست و...

می دانی (!) یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تـعطیــل است (!) و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی ... دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی ... و در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند ... آن...