نتایح جستجو

"راستی خدا" دلم هوای دیروز را کرده هوای روزهای کودکی را دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند دلم میخواهد این بار اگر گلی...

بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر ... ابر ، ابر گریه دارم ... !

میخواستم ببوسمش بگذارمش کنار ! نشد بگذارمش کنار ؛ اما بوسیدمش ..

قدش به عشق نمیرسید غرورم را زیر پایش گذاشتم تا برسد ، اما باز هم نرسید .....

بعضی آدمهــــــــــا یهـو میــان ... یهـو زندگیـتـــــو قشنگ میکنن ... ... یهـو میشن همـــــــه ی دلخـوشیت .... یهـو میشن دلیـل خنـــــــــــده هات... یهـو میشن دلیل نفس کشیــــدنت ... ...بـعــــد همینجـوری یهـو میــــــــرن .... یهـو گنــــــــــــد میـزنن بـه آرزوهــــات ... یهـو میشن...

چه خوش خیال بودم که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم به حبس ابد به یکباره جا خوردم ... وقتی زندان بان برسرم فریاد زد هی تو آزادی و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد

بی تو دلم می‌گیرد و با خودم می‌گویم کاش آن یک بار که دیدمت گفته بودم که بی تو دلم می‌گیرد ...که بی تو زندگی سخت می‌شود که بی تو هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند اما نمی‌گفتم که این «گاه» ها گهگاه تمامِ روز و شب من می‌شوند آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد درست مثل همین روزها

صندلی خالی,لیوانهای پر از شراب,گلهای تازه, سیگارهای نیمه,تو رفته ای یا هنوز نیامده ای?

چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد می خواند و می نالد تو تشنه ی آتش باشی نه آب. و چشمه که خشکید تو تشنه ی آب گردی و نه آتش.....

نگران نباش حال دلم خوب است ! نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست نه از شیون های مداومش ، به وقتِ خواستنِ تو ... آرام ، جوری که نبینی و نشنوی ......گوشه ای نشسته ، و رویاهایش را به خاک می سپارد

سعی نکن متفاوت باشی فقط خوب باش این روزها خوب که باشی خیلی متفاوتی

ایـن روزهــا عجیـب دلـم بـچگـی مـی خواهـد خستـه ام فـقط یـک قـلم لطـفاً می خواهـم خـودم را خط خـطی کنـم

آدم هـا می آینـد زنـدگی می کننـد می میـرنـد و می رونـد ... امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه ...آدمی می رود امــا نـمی میـرد! مـی مـــانــد و نبـودنـش در بـودن ِ تـو چنـان تـه نـشیـن می شـود کـه تـــو می میـری در حالـی کـه زنــده ای ...

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هرشب

چه صداییست که پیچیده در این جنگل مرگ؟ چه کسی تیشه بر این شاخه ی افتاده زمین میکوبد؟ دست ها آن تو نیست؟ تو چه محکم و چه کاری و چه با عشق و علاقه،به من شاخه ی افتاده ی خشکیده تبر میکوبی آی آرام بزن، میشکند عمق سکوت وای آرام بزن تا نکنم آه تورا جمع کن هر چه شکستی دل من...

عادت می کنم به داشتن چیزی و سپس نداشتنش ، به بودن کسی و سپس به نبودنش، تنها عادت می کنم ... امـــا فراموش نه !

باران که می بارد دلم برایت تنگت تر می شود... راه می افتم... بدون چتر... من بغض می کنم... آسمان گریه میکند...

سلام.عید تو هم مبارک... موفق باشی عزیزم

مدام گفتی خیالت تخت...من وفادارم ! و من چه ساده لوحانه...خیالم را تختی کردم برای عشق بازی تو با دیگری!...

من رابطه هایی را دوست دارم که دو طرفه اند... هر دو میکوشند برای ادامه دار شدنش... هر دو خطر می کنند... هر دو وقت می گذارند... هزینه می کنند... ...هر دو برای یک لحظه بیشتر، در کنار هم بودن با زمان هم میجنگند... من عاشق رابطه های دو طرفه ام. رابطه هایی که برای هر دو طرف ادامه اش، باارزشترین چیز...