نتایح جستجو

تامل کنان در خطا و ثواب به از ژاژ خایان حاظر جواب سعدی

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد ؟ چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد؟...

سلام ممممممممممممم مممممممممممممممممممممممممممممممممم

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

تو بر مایه ی دانش خود مایست که بالای هر دانشی دانشی است فردوسی

تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست

دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست زدامان بدارمت

افسوس که آنچه بردهام باختنیست بشناخته ها تمام نشناختنیست برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هرآنچه برداشتنیست

یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش دیده که جوینده بود عشوه‌ی ممتاز را تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد پرده در محتشم نرگس غماز را

زاهد پشیمان را ذوق باده در جان است عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست زدامان بدارمت

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]