بچه که بودم رفته بودم بالای درخت بید مجنون جلوی در خونه بابا بزرگم اینا که یه شاخه بزرگش شکست و من با شاخه اومدم بخش زمین شدم و اول داشتم از درد میمیردم بعد گفتم وای بابا بزرگم الان بیاد میکشه منو درخت دوست داشتنیشو شکستم
شب خونشون نموندم رفتم خونه خودمون فرداکه رفتم بابا بزرگم گفت درخت رو ببین...