نتایح جستجو

  1. M

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
  2. M

    مشاعرۀ سنّتی

    راه عشق ار چه كمینگاه كمانداران است هر كه دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
  3. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
  4. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا توانی دفع غم از خاطری غمناك كن در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن
  5. M

    مشاعرۀ سنّتی

    این چه استغناست یا رب؛ وین چه قادر حکمت است؟ کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست!
  6. M

    مشاعرۀ سنّتی

    با چشم پرنیرنگ او حافظ مكن آهنگ او كان طره شبرنگ او بسیار طراری كند هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم ببخشید من تشکرام تموم شده
  7. M

    مشاعرۀ سنّتی

    زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست
  8. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف مصر را بگو سكه به نام خود مزن هر پسری عزیز شد یاد پدر نمی كند
  9. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف بدین رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیت کنند
  10. M

    مشاعرۀ سنّتی

    ترا در دل درخت مهرباني به چه ماند بر اشجار خزاني برهنه گشته و بي بار مانده گل و برگش برفته خار مانده
  11. M

    مشاعرۀ سنّتی

    آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا .
  12. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟ طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
  13. M

    مشاعرۀ سنّتی

    الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها
  14. M

    مشاعرۀ سنّتی

    مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است رندان روزگار خموشی گزیده اند
  15. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دامن مفشان از من خاكی كه پس از من زین در نتواند كه برد باد غبارم
  16. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب كجاست محرم رازی كه یك زمان دل شرح آن دهد كه چه گفت و چه‌ها شنید
  17. M

    مشاعرۀ سنّتی

    ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
  18. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی یك نكته‌ات بگویم خود را مبین كه رستی
  19. M

    مشاعرۀ سنّتی

    ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
بالا