وای من اینقدر میترسم نگا کنم. تاحالا ندیدم چطوری میزنن اینم یه بار توی خوابگاه از بچه شنیدم. خوبه دیگه آجی بیای پیشم دیگه از دکتر نترسم.آجی جون دکترم...بوس بوس...
نوچ تو به من نگفته بودی.:cry: بات قهرم:razz:
خسیس از بس:smile:
خدا قسمت نکنه آجی یه آدم خسیس باشه.
راستی آجی من خیلی از آمپول می ترسمااااااااااااا. از دکترم می ترسم... تو عمرم آزمایش خون نرفتم تا حالا. سرم هم نزده بودم تا زمستون پارسال که آنفولانزا خوکی گرفتم پشت سرم هم سرم و آمپول نوش جان کردم...
مگه رشته ات پزشکیه؟
ا اشتبا کفتم. 2 هفته دیگه راحت می شم.. از بس خسته و کلافه ام و خوابم میاد گاهی میام نت سر میزنم خواب از سرم بپره و دوباره بشینم سره کارم. البته همش با لپ تاپ کار میکنم... آخی کی مبشه راحت شم؟
آخی اون 4 تا از اولم معلوم بود میترسیدن عقب وایستاده بودن ولی اون زبل تره همون اول کنار مامانش می رفت.
اما مامانه خیلی خنگ بوده ها. کنارش راهه صافو ول کرده اومده از رو این رد میشه. تازه بعدش دلشم میسوزه...
اما خدائیش دلم برا نی نی اردکا سوخت. طفلکا
نه بابا روشنش کن. پولش با من. اصفهانی ها حسابی دست و دلبازن. میدونی که. خودم پولشو میدم اصلا نگران نباش. شما روشنش کن. اصفهانی ها دست و دلبازم که نباشن لا اقل اقتصادی ان. اگر پول برق بدی بهتره که بعدا کلی پول چشم پزشکی بدی. چشم دیگه بر نمیگرده ها... از من بشنو و این کارا رو نکن. خوب نیست...