از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ،
دیگر هیچ آرزویی ندارم ،
رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ،
دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ،
رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….
میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ،
میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ،
میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ،
و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم