نتایح جستجو

  1. E

    [IMG]

    [IMG]
  2. E

    [IMG]

    [IMG]
  3. E

    [IMG]

    [IMG]
  4. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    کــــآش در ایــن شهـــــر . . . دکـتـــری پیـــدآ مــی شـُـد ، و " تـــ ــو " رآ بــرآیـــَــم تـجــویـــز مــی کـَـرد ! تـــآ بـــآورتــــ شـــود . . . حـــآلِ مـــن ! فقــط بـــآ " تــ ـــو " خـوبــــ مـ ی شــود ...
  5. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تکلیفم روشن شد ؛ خاموش میشوم شیرینم . . . فرهاد وار اینبار باید به جای کوه ، دل بکنم
  6. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تو فرسنگ ها از من دوری..... اما من این اجازه را ندارم که از یادت غافل شوم.... من هر شب برای خوشبختی ات سری به آسمان میزنم...!
  7. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    همــه مــي‌گــوينــد: چــه مهــربــان اســت ايــن مــرد! و کســي نمــي‌دانــد لبخنــد تــوســت روي لــب‌هــایــم، وقتــي آن‌ســوي دريــاهــا، يــادم مــي‌کنــي . . . رضا کاظمی :gol:
  8. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    گفتم خدایا سوال دارم...... گفت بپرس..... پرسیدم چرا وقتی شادم همه با من میخندند ولی وقتی ناراحتم کسی با من نمیگرید؟.... جواب داد، شادی را برای جمع کردن دوست آفریده ام اما غم را برای انتخاب بهترین دوست.........
  9. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    زخــمی بر پهلـویـــم است... روزگــار نمــک می پاشد و من پیــچ و تاب می خـورم و همـه گـمـان می کننـد که می رقصـم....
  10. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    رفت بدون خداحافظی... شاید میدانست بی او حتی نمیخواهم خدا نگهدارم باشد
  11. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    انقضایـــــــــــ خاص بودنت تمام شد... دیگــــــــر نگاهت نمیکنمـــــــــــ ... حرام است به مال دیگران چشم داشتنــــــــ ...
  12. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد، عرش خدا به لرزه درمی‌آید. و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند:
  13. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    گام بر می دارم اما این گذر بیهوده است تا کلید دل نچرخد فکر در بیهوده است آه ای گنجشک من در کنج غمهایت بمان آسمان وقتی نباشد بال و پر بیهوده است ناخدا ! پا از گلیم دور دریاها بکش بادبان وقتی نباشد این سفر بیهوده است کار با ابرو کمانان آخرش رسوایی است تیر اگر از چشم بر خیزد سپر بیهوده است...
  14. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دق نوشته... زمانی به بی حسی دستم پی بردم که در لبه "پرت "گاه، معلق ماندن از شاخ و برگ مرگ را به گرفتن دستم ترجیح دادی ... در جست جوی عصبم گشتم اما در غضب، شاهرگم را یافتم.... نه شاخ و برگ و نه شاهرگ هیچ یک مقصر نیستند.... سردی مزمن از دست، به سرم زده است... دیگر من نیستم.... خدا حافظ..
  15. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تا کنون هر که ترکم کرد به خودش زحمت نداد لاقل بگوید خداحافظ و همین درد دارد که نه دلیل رفتنشان را گفتند و نه دلیل خداحافظی نکردنشان تنها وقتی میخواستم کسی را ترک کنم میگفتم خداحافظت باشد تا خدا همیشه مراقبش باشد ولی این را هم نمیفهمیدند تا حداقل انان نیز بگویند خداحافظت ولی انان حسابی ترک...
  16. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ترک کردن آدمها هم آدابی دارد! اگر آداب ماندن نمیدانید لااقل درست ترکشان کنید تا تـَــرَ کــــ برندارند...
بالا