خیلی ساده اومدی...
.واسه اول بار اومدنت هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده ای نداشتم....
یهو اومدی گفتی: صابخونه!هستی؟؟ منم که از بچگی یاد گرفته بودم مهمون حبیب خداست,گفتم: بله...بفرمایید...قدمتون سر چشم....!
به همین سادگی!می بینی؟ قصه ی طول و درازت از اینجا شروع شد.
.
.
.
چه مهمون خوبی بودی تو...با...