نتایح جستجو

  1. مهرانه م

    « خانه ی دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه ی نوری که به لب...

    « خانه ی دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: « نرسیده به درخت ، کوچه باغی است که از خواب خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه ی پر های صداقت آبی است. می روی تا ته آن کوچه که از پشت...
  2. مهرانه م

    من دلم تنگ می شود برای تو برای هرآنچه که تکانم می دهد تـــــا تــامل خـــویش بـــــــرای...

    من دلم تنگ می شود برای تو برای هرآنچه که تکانم می دهد تـــــا تــامل خـــویش بـــــــرای خاطراتمان چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان دلــم کــه تنـــگ می شــود پای لحظه های خالی از تو بــساط اشک پهن می کــنم گوش خیالم را به گذشته می چسبانم صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم پژواک صدایت بر...
  3. مهرانه م

    در حسرت نگاه تو من میمیرم تو رویا با آتیش نگاه تو دلو زدم به دریا دارم از دوریت میسوزم...

    در حسرت نگاه تو من میمیرم تو رویا با آتیش نگاه تو دلو زدم به دریا دارم از دوریت میسوزم برگرد پیشم دوباره تنهام نزار با گریه..
  4. مهرانه م

    از خویش پند گرفتماو به من آموخت که دوست بدارم آنچه مردم دوست نمیدارند و همنشین کسی شوم که او را...

    از خویش پند گرفتماو به من آموخت که دوست بدارم آنچه مردم دوست نمیدارند و همنشین کسی شوم که او را از خود میرانند.خویشتن به من نشان داد که عشق صفت عاشق نیست بلکه صفت معشوق است.وپیش از آنکه خویشتن به من پند دهد عشق در من همچون ریسمان بود اما اکنونبه هاله ای مبدل شد که اول آن آخرش و آخر آن اولش...
  5. مهرانه م

    سر انجام با دیدن نگاه تو آرام می شوم چو آهوی گریخته ای رام می شوم باور نمی کنی ؟ ای همه هستیم...

    سر انجام با دیدن نگاه تو آرام می شوم چو آهوی گریخته ای رام می شوم باور نمی کنی ؟ ای همه هستیم که من دارم به جرم عشق تو بدنام می شوم من بی تو پای چوبه ی دار غریبی ام روزی هزار مرتبه اعدام می شوم با چشم های خویش مرا آرام می کنی باور نمی کنم که چنین خام می شوم گفتی که تو هرگز عاشق خوبی نمی...
  6. مهرانه م

    برايش بنويس از دلتنگي هايت ... از آنچه دلت ميگويد ... دلنوشته ها ارزشمند مي شوند و نوشته ها به...

    برايش بنويس از دلتنگي هايت ... از آنچه دلت ميگويد ... دلنوشته ها ارزشمند مي شوند و نوشته ها به فراموشي سپرده مي شوند.... عاشق باش و عشقت را فرياد بزن ... از دلت بگو از ناگفته هايي كه گفته نشود تبديل به مردابي مي كند دلت را كه ديگر پا در آن نمي شود گذاشت ... ماني ... خودت باش هميشه خودت باش ...
  7. مهرانه م

    از تو مهربا نتر کيست که دردهايم را با او در ميان بگذارم و زخمهاي دلم را پيش رويش بشمارم؟ از تو...

    از تو مهربا نتر کيست که دردهايم را با او در ميان بگذارم و زخمهاي دلم را پيش رويش بشمارم؟ از تو آيينه تر کيست که هزار توي روحم را به من نشان دهد،بي آنکه سرزنشم کند؟ در شبهايي که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر يک به سويي می گريزند،جز تو چه کسي شمعي در دلم روشن مي کند؟ خوبا مرا به...
  8. مهرانه م

    برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت...

    برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت را بردار و برو.خوب برو. زیبا برو. سر به زیر برو هر چند با اندوه با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و بر دوش. شاد برو،شاد ازاین باش که اگر ترا نشناخت،عشق شناخت برو و بدان هر جا بروی دست...
  9. مهرانه م

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خداوندا... من از تنهايي و برگ ريزان پاييز، من از سردي سرماي زمستان، من از تنهايي و دنياي بي تو مي ترسم.
  10. مهرانه م

    برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت...

    برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت را بردار و برو.خوب برو. زیبا برو. سر به زیر برو هر چند با اندوه با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و بر دوش. شاد برو،شاد ازاین باش که اگر ترا نشناخت،عشق شناخت برو و بدان هر جا بروی دست...
  11. مهرانه م

    روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو روزها میگذشت و بیشتر عاشقت...

    روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم! گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو...
  12. مهرانه م

    من از تو همین یه عکسو دارم ولی از عکستم توقع دارم مثه خودت پشینه پای حرفام بفهمه من چه قدر...

    من از تو همین یه عکسو دارم ولی از عکستم توقع دارم مثه خودت پشینه پای حرفام بفهمه من چه قدر این روزا تنهام مگه خودت نگفتی بر میگردم ببین چه قدر واسه تو گریه کردم آخه کجارو دنبالت بگردم من از تو این یه عکسو کادو دارم دیگه چه فرقی داره قهر یا آشتی چه قدر دلم برات تنگ میشه هر روز تو از خودت...
  13. مهرانه م

    هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری دوری،...

    هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری دوری، فاصله و فضا بین ماست و تو این را نشان دادی و ثابت کردی نزدیک، دور، هر جایی که هستی و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد یک باره دیگر در را باز کن و دوباره در قلب من باش و قلب من به هیجان خواهد...
  14. مهرانه م

    منو تنها نذار عشقم نذار این خونه خالی‌ شه کسی‌ که روت قسم میخورد اسیر کج خیالی شه منو تنها...

    منو تنها نذار عشقم نذار این خونه خالی‌ شه کسی‌ که روت قسم میخورد اسیر کج خیالی شه منو تنها نذار عشقم مگه این گریه خواهش نیست ... منو تنها نذار عشقم که من تنهات نمیزارم نگو که واهمه دارم صبوری کن تحمل کن دلم می‌خواد ببینی‌ من چه فرقی‌ با همه دارم اگه از دست ادام همش تیشه به ریشم بود...
  15. مهرانه م

    با تو نفس کشیدن رو دوست دارم همیشه با تو بودن رو دوست دارم به دیدارم بیا ماه دراومد چراغ...

    با تو نفس کشیدن رو دوست دارم همیشه با تو بودن رو دوست دارم به دیدارم بیا ماه دراومد چراغ روشن راه در اومد اگه شب شده مهتاب توی راهه نشون ما دو تا فانوس راهه بذار بخنده چشمات به نگاهم کتاب عاشقی توی نگاهه
  16. مهرانه م

    چشمهایم بسته است به چه می اندیشم؟ به تمنای دلم به دلیل نفسم به صدای قلبم به تومی اندیشم تو...

    چشمهایم بسته است به چه می اندیشم؟ به تمنای دلم به دلیل نفسم به صدای قلبم به تومی اندیشم تو که در قلب مکان داری و در خاطر من میمانی به تومی اندیشم تو که در تک تک ذرات وجودم جای داری به تو می اندیشم ای خوبترین خوبها به تو می اندیشم.........
  17. مهرانه م

    من براي يادبود لحظه ها ياد خود را با تو قسمت مي كنم تا كه شور و شادي اين لحظه ها يادمان باشد...

    من براي يادبود لحظه ها ياد خود را با تو قسمت مي كنم تا كه شور و شادي اين لحظه ها يادمان باشد هميشه ، هر كجا من براي عاشقـانه زيستن عشق را از يك نگاه پاك تو از پرتو نورانـي چشمان تو ماهرانه مي ربايم،صادقانه مي ستايم من براي روزهاي زندگي نقش چشمان تو را بر آسمان مي گذارم جاي خورشيد زمان...
  18. مهرانه م

    هرگز از دوری این راه مگو! و از این فاصله ها که میان من و توست ...و هرگاه که دلت تنگ من است،...

    هرگز از دوری این راه مگو! و از این فاصله ها که میان من و توست ...و هرگاه که دلت تنگ من است، بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار! تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد! و بداند که دل من با توست و همین نزدیکی ست...
  19. مهرانه م

    يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه...

    يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم اون خوابه نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیونه یه نامه که خیسه پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه یه روز همین جا توی اتاقم یدفعه گفت داره میره چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره گریه میکردم درو...
  20. مهرانه م

    تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نميکنم بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم...

    تو ميروي و من فقط نگاهت ميکنم تعجب نکن که چرا گريه نميکنم بي تو يک عمر فرصت براي گريستن دارم اما براي تماشاي تو همين يک لحظه باقي است
بالا