حرف های ماهنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
و باز هم همان حکایت قدیمی
پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
آه ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می شود!!!:gol::gol:
زندگی چیست؟ اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟ اگر گریه است چرا می خندیم؟ اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟ اگر زندگی است چرا میمیریم؟ اگر عشق است چرا به آن نمیرسیم؟ اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟؟
در همین نزدیکی ها کسی هست که من تمام دنیارا رها خواهم کرد و تنها لحظه ای روبرویش خواهم نشست و دستانش را خواهم گرفت و در چشمانش خیره خواهم ماند و خواهم گفت که چقدر زیبا دوستش دارم
چقدر آسان دوستش دارم
چقدرساده دوستش دارم
زائری بارانیم آقا به دادم می رسی
بی پناهم خسته ام تنها به دادم می رسی
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم گرچه میدانم كه عمری در غریبی زیستم . مثل رودی بستر این خاك را طی كرده ام . تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم . در عبور از لحظه ها بر روی پای اشتیاق .. لب شكست از خشكی اما همچنان می ایستم . دستهایت برگهای عمر سبزم را ربود .گرچه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم . ای فریماه...
بوی غربت میدهم اما غریبه نیستم گرچه میدانم كه عمری در غریبی زیستم . مثل رودی بستر این خاك را طی كرده ام . تا بفهمم عاقبت در جستجوی چیستم . در عبور از لحظه ها بر روی پای اشتیاق .. لب شكست از خشكی اما همچنان می ایستم . دستهایت برگهای عمر سبزم را ربود .گرچه اینجا هستم اما در حقیقت نیستم . ای فریماه...