نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا آسمان ز حلقه بگوشان ما شود کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانه دولت پناه تو
  3. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا شادی همه لطیفه گویان صلوات
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام ای من فدای شیوه ی چشم سیاه تو:gol:
  5. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مردمی کرد و کرم لطف خدا داد به من کان بت ماه رخ از راه وفا باز آمد
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :heart:واعظ ما بوی حق نشنید بشنو این سخن در حضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم:heart:
  8. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
  9. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
  10. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تخت زمرد زده است گل به چمن راح چون لعل آتشین دریاب
  11. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol::gol:تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هر کس به قدر همت اوست :gol::gol:
  13. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :heart:در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ریز که معذور نماندست :heart:
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:بخت خواب آلود ما بیدار خواهد شد مگر زان که زد بر دیده آبی روی رخشان شما :gol:
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد :gol:
  16. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol::gol:یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :gol:یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست:gol:
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو
  19. gh_engineer

    شعر نو

    اسير خيلي سخته بشينم روزا رو تنها بشمرم آخه من تا كي بايد دل به غريبه بسپرم؟ ديگه من خسته شدم يه روز بگو دارم ميام من ازاين زندگي تنهاعزيزم تو رو مي خوام زنده بودم ولي مردنم رو هر روز مي ديدم خدا اون بالاست ميدونه از غمت چي كشيدم خيلي وقت بود كه مي خواستم تو رو از ياد ببرم قفس و بشكنم و تا...
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :heart:تو بدری و خورشید تو را بنده شده​ست تا بنده​ی تو شده​ست تابنده شده​ست:heart:
بالا