نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    کاشت داشت برنداشت سرنوشت را نمی توان از سر نوشت من در بیداری تو اتفاق می افتم تو در رویا رود تا به خانه نرسد رودخانه نیست تو از کدام نهادی که روی همه گزاره ها پا می گذاری؟ می آیی ساعت زنگ می زند می روی دلم بنشین می خواهم دورت بگردم تا منظومه شمسی از اعتبار بیفتد
  2. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    پائیز عمر من زودتر از موعد فرا رسید و من نمی دانم! آمدن پاییز را ترنم باران نوید می دهد یا نگاه سرد تو!
  3. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    فاصله شعر های من با درک تو فرسنگ ها فاصله دارد کاش جاده ای می ساختند از جنس برف تا اگر روی شعر های من عبور می کنی هر بار دلت بیشتر از دیروز نسوزد ...
  4. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    خداحافظ خداحافظ که من با من نمی مانم خداحافظ خداحافظ که من از من گریزانم منم تندیس تنهایی تو گل باد شکوفایی مرا پاکیزه کن از من در آغازین بپوشانم تو را می خواهم از باران و از پس کوچه های شب تو را از سایه می پرسم تو را در گریه می خوانم زبان خاک و خاکستر زبان غنچه پرپر نمی خواهم نمی خواهم نمی...
  5. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    آرام در گوشه‌اي نشسته‌ام كار از چسب و باند و پانسمان گذشته زخم به روحم رسيده ... دلتنگم و این درد کمی نیست که پشت هیچ خط تلفنی صدای تو نیست دلتنگم و این درد کمی نیست که رو برمی‌گردانم و جاي تو خالي است ... شهر در غبار گم شده دل من در غم آسمان صاف خواهد شد دل من اما...
  6. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    سبز، قهوه ایی ، میشی و شاید هم آبی ونه فرقی نمی کرد آغا محمد خان اصلن چشم ها را دوست نداشت!
  7. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    فاصله شعر های من با درک تو فرسنگ ها فاصله دارد کاش جاده ای می ساختند از جنس برف تا اگر روی شعر های من عبور می کنی هر بار دلت بیشتر از دیروز نسوزد
  8. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دل انگیزترین گلها را روی روبالشی خود میدوزد با تو بودن خوبست تو چراغی من شب که به نور تو کتاب دل تو وکتاب دل خود را که خطوط تن توست خوش خوشک میخوانم تو درختی من اب من کنار تو اواز بهاران را میخندم و میخوانم میگریم و میخوانم با تو بودن خوبست تو قشنگی مثل تو...
  9. hamedinia_m51

    كوي دوست

    کسی که من دوستش دارم و خيلی بيشتر از خيلی دوستش دارم هيچ هم مرا نمی‌خواهد! خواهش می‌کنم بلند«نه» نگو «نه» در نگاه تو است «نه» در نماندنت «نه» در رفتن تو است «نه» در نبوسيدنت فقط بلند «نه» نگو بگذار هنوز خيال کنم بادها برای من می‌وزند.
  10. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    فردا اگر بیایدو گیلاسها طعم ترا نداشته باشند فردا اگر بیایدو نام تو زیباترین کلام نباشد فردا اگر بیایدو خنده های تو موج نزند و غرق تو نباشم من فردا..فردا فردا را گو که نیاید اگر بر مدار تو نمیچرخد ...
  11. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    دلتنگی های آدمی را باد ترانه ای می خواند رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده در این سکوت حقیقت ما نهفته است حقیقت تو و من !...
  12. hamedinia_m51

    كوي دوست

    تو صدای پایت را به یاد نمی آوری چون همیشه همراهت است ولی من آن را به خاطر دارم چون تو همراه من نیستی وصدای پایت بر دلم نشسته است...
  13. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    رودخانه مي‌رود از ياد مي‌برد صخره‌اي را كه آبشارش بود...
  14. hamedinia_m51

    كوي دوست

    كليد شعرم را به اعتبار تو زير سر نهادم تا در انتهاي هسته اي تلخ دريچه اي بگشايم و كتاب تكامل جهان را در خواب راكد چشمانت بخيسانم
  15. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    بی تو خاموش کوچه ی مهتابی ما کس نداند خبری از شب بی خوابی ما سقفی از دود سیه بر سر ما خیمه زدست آسمانا چه شد آن منظره آبی ما گرد ما کهنه حصاری ز جگن های غم است کو نسیمی که وزد بر دل مردابی ما چه توان کرد که از ابر سیه پیدا نیست روز خورشیدی ما و شب مهتابی ما...
  16. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    به گلبرگ هر باغ دیدم تو بودی در آواز مرغان شنیدم تو بودی به هر سو که رفتم نشان از تو دیدم شگفتا به هر جا رسیدم تو بودی چو در جمع ماندم تو با من نشستی به کنجی چو خلوت گزیدم تو بودی کتابی که خواندم به نام تو خواندم به هر سطر سطرش چو دیدم تو بودی به خک مذلت به شوق تو ماندم چو بر بام...
  17. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    صبح ابری زمستان تو و سپیدی برف من و سرخی خرمالوها...
  18. hamedinia_m51

    كوي دوست

    بهار هنوز فرصت خوبیست برای گم شدن میان انارو اینه میان پرنده و باران ومیان ماهیانی که در تو عاشقانه پلک میزنند...
  19. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    آتش، زبان آب را نمی فهمد و آب زبان آتش را آه، از زبانه های آتشین زبان تو که قطره قطره وجودم را آب می کند! !!
  20. hamedinia_m51

    سلام دوست عزیز خوبی شما ؟ چه مزاحمتی اختیار دارین راستش من خودم گلخانه ندارم ولی برادرم شش هزار...

    سلام دوست عزیز خوبی شما ؟ چه مزاحمتی اختیار دارین راستش من خودم گلخانه ندارم ولی برادرم شش هزار متر داره پرورش توت فرنگی فلفل رنگی ، کلم بروکلی و...
بالا