نتایح جستجو

من از قانون زمان گله دارم ساعتها ثانیه می شود در زمان شادی و ثانیه ها قرن در لحظه های غم!!!

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است. دکتر شریعتی

بنگر که بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است: " تو"

تو را در قلب شعرم میگذارم به دست باد و باران می سپارم تمام هستی ام یک جمله بشنو تو را تا بی نهایت دوست دارم

وحشت از عشق که نه ترس ما فاصله هاست وحشت از قصه که نه ترس ما خاتمه هاست

گریه کردم گزیه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم... هرچه کردم... آه آرامم نکرد

دکتر شریعتی: من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد وقتی که از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم.

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاه نگاه میکرد زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت مواظب خودت باش. کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم. کودک گفت: میدانستم با...

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم

گاهی گاهی وقتها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر اما دلت میگیرد وقتی یادت می افتد که هر کسی ممکن است بخواند جز آن یک نفر!!!

چه سخت است درک دیگر نداشتن تو ندیدنت و به یاد نیاوردنت چه سخت است این همه را پذیرفتن..!!

غزل دستان خود را سوی ذاتی فرد میگیرد خدا دست کسی را که دعایم کرد میگیرد برایم سخت سنگین است هضم اینکه آیینه خیالش از نگاه سنگ ها هم میگیرد غروب آسمان حزن آور و غمناک، تلخ تلخ ولی بدتر زمانی که دل یک مرد میگیرد همیشه زجر دشمن شادی آور نیست گاهی هم دل یک گربه با مرگ سگی ولگرد میگیرد چرا هر کس که...

دلواپسی بس است بیا تا ببینمت از دور هم اگر شده حتی ببینمت

خداوندا اگر روزی بشر گردی زحالم باخبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بدئت خداوندا تو میدانی که انسان بودن چه سخت است چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار

من در این کلبه خوشم تو درآن اوج که هستی خوش باش من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش

حرفش را نزن... رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو راهمان با اینکه طولانیست حرفش را نزن دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانی نیست حرفش را نزن عهد...

یک شاخه رز، یک شعر، یک لیوان چایی آنقدر اینجا می نشینم تا بیایی

آرزوم بودی حیات باغین سولمیا نفسلرین هیچ وقت تمام اولمیا گوزلرین هیچ وقت یاشا باتمیا گوروم هیچ کس سنی گوزدن آتمیا

خداوندا من اگر بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگوی!!؟