پرواز
پرواز
شب بود،رفتیم سمت فرودگاه....
لحظه خداحافظی اشکهای مامان نگاه گرم بابا و ...... رفتیم توی سالن و انتظار و انتظار و انتظار .....پرواز به تاخیر افتاد ما که قرار بود ساعت سه ونیم بامداد بپریم ساعت 8 صبح پریدیم و راهی سرزمین عشق و مهربونی شدیم
یعنی واقعا تا لحظه رسیدن به مدینه زنده...