نتایح جستجو

من طرفدار اینجور اشعارم بیشتر;) هم قشنگن هم وقتی میشنوی همچین شاد میشی یکی یکی میریم خونه هامون! این میره با اون ،اون میره با اون!!:D شوخی کردم یک نعره مستانه ز جایی نشنیدم ویران شود این شهر که میخانه ندارد

آقایی نا مهربونی نمیخواهی بدونی گذشته بر نگشته رسوای شهرم نمیخواهی بدونی که آب از سر گذشته

دوستان یه سوال فنی دارم ویندوز 8.1 نصب کردم درایوراشم مناسب ویندوز دانلود کردم ولی نصبشون که میکنم ریستارت میشه ، موقع بالا اومدن ارور میده و وجبور به ریستور میشم بنظرتون عیب از کجاس؟

اگه مارو قابل بدونی و بخونی خوشال میشیم:smile: آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

دیدم تو خواب وقت سحر شهزاده ای زرین کمر نشسته بر اسب سفید میومد از کوه و کمر

همینجوری جالب شد برام آخه گفتی CPU 8هسته داری

داره قشنگ میشه! قفس شیر نگشته است نیستان هرگز عشق آن نیست که برهم نزند عالم را

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت

:D ماه من تعجیل اگر دارد به رفتن باک نیست آری او عمر است و دارد عمر در رفتن شتاب من بیشتر دنبال ابیاتی هستم که آخر کلمات تکراری زیاد نباشه

یک دل و اینهمه غم چرا نصیب من شد یک یار بی محبت چرا نصیب من شد

حق با شماس راستش ازین قافیه های تکراری خسته شدم!! دل به دلداران سپردن کار هر دلدار نیست من بتو جان میسپارم دل که قابلدار نیست

دیگر از ان کوچه هم گذر نمی کنم مانده ام همین جا در همین نزدیکی دیگر کوه و صحرا و جنگل را نمی شناسم عاشق نیستم نمی دانم چیست

در این دهشتکده هردم تن تبدار بی جانم بسوزد از غم تنها ز مرگ سرخ آلاله

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی....کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش....میسپارم بتو از دست حسود چمنش

ممنون منت هیچ کس نخواهم خورد....نان بازوی خویش خواهم خورد

ببخشید ببخشید ببخشید پریدم وسط مشاعره تون

با اجازه یارم تویی در عالم، یار دگر ندارم تا درتنم بود جان دل از تو بر ندارم

قبلا من همه رو میشناختم کیلید این تاپیک دس من بود:D اما از وقتی مشغله زیاد شده هم من هم خیلیای دیگه متاسفانه نیومدیم اینجا و خلاصه بقیه داستان این مدتی هم که زیاد میام بخاطر پامه که جراحی کردم و خونه نشین شدم یجورایی توفیق اجباری نصیبم نشده:biggrin: درکل راضیم! دلم واس اینجا تنگ شده بود