چند وقت پیش تو همین بازیای اسیایی مادر بزرگم خونه ما بود اسم یه فوتبالیسته اسماعیل... بود فامیلیشو یادم نیست
بعد مادر بزرگم فکر فامیلیش معتله هی میگفت اسماعیل معتل'معتلش نکن شوت کن:biggrin:
بازیه ایران و کره شمالی بود ایران گل زد صحنه ی گل رو چند بار نشون دادن مادر بزرگم هی میخندید میگفت اه...