بی تو من تندیسی از یک آدم وا رفته ام
پادشاه سرزمین های به یغما رفته ام
مرگ را بی شک جوابی نیست اما بعد تو
بارها تا مرز حل این معما رفته ام ..
اوج در راه تو بی معناست،من با این حساب
گویی از کوهی بدون قله بالا رفته ام
من شبیه تشنه ای هستم که دنبال سراب
بارها گفتم نخواهم رفت اما رفته ام
از ازل...
ماهی نمی داند، کدامین سینِ هفسین است؟!!!
اما میان حلقه ی سین های رنگین است !
او مانده و یک سفره احساس ِ بد ِ غربت
ماهی فقط می داند این هم جزء آیین است
حتی اگر افکارش از دریا شود لبریز
در تُنگ ِ تَنگ ِ لحظه ها، محکوم تمکین است
وقتی میان سفره ی نوروز می میرد
یعنی تحمل کردن این درد، سنگین است...
روزی
دوباره به آسمان نگاه خواهم کرد
از رهگذری خواهم پرسید
امروز روزِ چندم مهر است ؟
و صورتی را برای شاخه گلی در دستم
و نارنجی را برای غروبی پاییزی
و آبی را برای پیراهنِ تو به خاطر خواهم آورد
به جای تمامِ چیزهایی که از یاد برده ام
آن روز
پیراهنِ آبی ات را پررنگ تر بپوش
آدمی،جایزالخطاست
و پرنده...
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...
فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ...
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...
فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ...
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...
فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ..
. دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...
فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ...
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ...
فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ...
دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
ای تازه بهار عالم افروز/ هر روز تو عید باد و نوروز ... فرارسيدن نوروز و سال نو را شادباش ميگويم و سبزترین و دلنوازترین تبریکات خود را تقدیم حضورتان می نمایم ... دلتان در نظر حق شادان و جانتان به مهر ازل ، نازان باد
[CENTER]خداوندا ! در این آخرین روزهای سال دل من و دوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که هر کجا تردیدی هست ایمان، هر کجا زخمی هست مرهم، هر کجا نومیدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق، جای آنرا فرا گیرد
“سال نو مبارک
خنده های زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها ..
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارها
{ سیدتقی سیدی }