نتایح جستجو

  1. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    در دیاری که رفیقان همه دل میشکنند به تو نازم که بلور غم دل میشکنی
  2. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    داني از زندگي چه ميخواهم من تو باشم ... تو پاي تا سر تو زندگي گر هزار باره بود بار ديگر تو .... بار ديگر تو
  3. E

    رد پای احساس ...

    آن روز بايد دستانت را مي گرفتم...نه كه حالا...عكست را قاب!!..
  4. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ورق می‌زنم ... علایم کمبود آهن در گیاه ... علایم کمبود فسفر در گیاه ... علایم کبود نور در گیاه ... ای کاش یکنفر علایم کمبود "تــو" را در "مــن" می‌نوشت ...
  5. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نه هستی که با بودنت طعم گس جوانی را مزه کنم نه نیستی که نبودنت خاطره ها را پای شمعدانی ها بریزد من به خواب هم نمی دیدم باد شمعدانی ها را پَرپَر کند اما این بار تا نیایی چشم از شمعدانی ها بر نمی دارم...
  6. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    از قول من...به باران بی امان بگو...دل اگر دل باشد...آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد!!.
  7. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    سر در گریبانم دلم اندوه ماه را می‌طلبد سقف آسمان را می‌شکافم تکه ابری برای گریستن می‌یابم
  8. E

    [IMG]

    [IMG]
  9. E

    رد پای احساس ...

    من زنده بودم اما ، انگار مرده بودم از بس که روزها را ، با شب شرمنده بودم یک عمر دور و تنها ، تنها به جرم این که او سرسپرده می خواست ، من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی به جای خورشید من...
  10. E

    دعا برای فرشته کوچولو...

    اَمَّن یُجیبُ المُظطَرَّ اِذا دَعاهُ و یَکشِفُ السّوء
  11. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    به پرواز شک کرده بودم من به هنگامی که شانه هایم از وبال بال خمیده بود در پاکبازی معصومانه گرگ و میش شب کور گرسنه چشم حریص بال میزد به پرواز شک کرده بودم ...
  12. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خسته ام انگار یک عمرست تنها مانده ام غرق تابوتی از آجر بوده ام جا مانده ام پیش چشم کور این آئینه ها آخر شکست خرده هائی از وجودم آنچه بر جا مانده ام بوی غربت از صدای خنده ی لب می چکد طعمی از سردی نموری باز اما مانده ام یک نفر من را از این سردرگمی بیرون کند خوب دنبالم بگردد رفته ام یا مانده ام...
  13. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    دل خوش جا مانده است چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید
  14. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    بی تو،بی تو،سترونم بی تو لکه ی ننگ دامنم بی تو بی تو دیگر نشانی از من نیست خانه ی بی نشیمنم بی تو صفحه ای نقطه چین معدودی باورت نیست؟این منم بی تو دست رد می زند به سینه ی من هر چه زنجیر می زنم بی تو گرچه چشمی علم نکرد مرا یک حسینیه شیونم بی تو با کسی دوست نیستم اینجا می گریزم ز همگنم...
  15. E

    [IMG]

    [IMG]
  16. E

    [IMG]

    [IMG]
  17. E

    [IMG]

    [IMG]
  18. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    در کافه کنج دیوار رو به روی هم خوب شد قهوه مان را نخوردیم ! حرفهایمان به اندازه کافی تلخ بود .....
  19. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    منو باش ! میخواستم با خداحافظی کردنم تهدیدت کنم ! نمیدونستم با این کار خوشحالت میکنم !
  20. E

    معماری با مصالحی از جنس دل

    با لبخند نشانیخانه ی تو را می خواستم همسایه ها می گفتند سالها پیش در یک شب بارانی به دریا رفت کسی دیگر از او خبر ندارد به خانه ی تو نزدیک می شوم تو را صدا می کنم در خانه را می زنم باران می بارد هنوز باران می بارد
بالا