تویی مسافر و مقصد به سوی رفتن از اینجا
من و نگاه به راه و همیشه گفتن از اینجا
تویی و شوق پریدن ز آشیانه ی چشمم
غمی به هدیه نهادی و دل شکستن از اینجا
تمام عمر و به یک شب به زیر پای تو سر شد
تو میروی و مرا هم شروع مردن از اینجا
مبر گمان که برفتی و برده ای غم خود را
دوباره می شود آغاز دل سپردن...