نتایح جستجو

یک ره نمی جویم بسوی شهر روز بیگنه ام در قعر گوری خوفته ام گوهری دارم ولی انرا زبیم در دل مردابها نهفته ام

توی یک شرکت کار می کنم. نه زیاد ربطی به رشته ام نداره.

تو که مرا به پرده هاکشیده ائی چگونه ره نبرده ائی به راز من؟ گذشتم از تن تو زانکه در این جهان تنی نبود مقصد نیاز من

سلام: مرسی. شما حوبین؟ از سرکار امدم اخه شبکار بودم. خبری نیست دنیا امن وامان دست اونائی که دارن.

گر به سویت این چنین دویده ام به عشق عاشق نه بر وصال تو به ظلمت شبهای بی فروغ من خیال عشق خوشتر از خیال تو

دلا تاکی در این کاخ مجاز کنی مانند طفلان خاک بازی

این شعر را برای تو میگویم در یک غروب تشنه باران در نیمه های این ره اغاز در کهنه گور این غم بی پایان

از من وهر چه در من نهان بود می رمیدی ..می رهیدی یاد امد که روزی دراین ره ناشکیبا مرا در پی خویش می کشیدی...می کشیدی

ما محکومیم تا زندگی کنیم . حتی بین غریبه ها هم محبت جائی واسه خودش داره. محبت کن تا غریبه نباشی.

:heart:دل در هیاهوی هوایت پر زد:gol: :heart:انگه که عشق به قلبم در زد:gol: :heart:بیچاره ندانست کین عشق:gol: :heart:اتش است ولی در ان پرزد:gol: :heart:چون سوخت اندر اتش عشق:gol: :heart:گفتا چه گنه که از من سر زد:gol:

:gol:دربدرم به کوی تو:gol: :gol:اسیر شدم به موی تو:gol: :gol:شرم ز من مدار اگر:gol: :gol:بوسه زنم به روی تو:gol:

تو نیکی می کن ودر دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

سلام . خوبی؟ تونستی واسه دلت کاری بکنی یا هنوز مرددی؟

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست از بهر طمع بال و پر خویش بیاراست

در سرم هوای بی رنگیست در دلم سودای یک رنگیست در این دوران رنگارنگ که انسان اسیر چند رنگیست به خود گیرم رنگ خدایم را که این والا ترین رنگیست

به نظر من تا ما (پسرا و دخترا)سعی کنیم اندام مون رو به نمایش بذاریم چشامون هم هیز تر میشه. کاش چشم ما دنبال زیبائی ها باشه.نه دنبال .......

هیچ وقت احساس پاکت رو به حراج نذار. بوسه هاتو خرج کسی کن که لایقش باشه.

خدای من تو با خبرتر از همه از قلب منی. خدایا: دعای دیگران را استجابت کن.که شاید محتاج تر از من هستند به استجابت. دوست دارم خدا

من انم به مستی بگردم هلاک به ائین مستان بریدم به خاک

:gol:امدم تا به تو اویزم:gol: لیک دیدم که تو ان شاخه بی برگی :gol:لیک دیدم که تو برچهره امید خنده مرگی:gol: