نتایح جستجو

تنها و نامراد در این سال های سخت من بودم و نوای دل بینوای من دردا كه بعد از آن همه امید و اشتیاق دیر آشنا دل تو ، نشد آشنای من از یاد تو كجا بگریزم كه بی گمان تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم با چشم دل به چهره خود می كنم نگاه كاین صورت مجسم رنج است یا منم ؟ امروز این منم كه پریشان و دردمند...

"بیدار شو ! .... بیدار شو ! ... " فرشته کوچکِ چشم آبی ، با دست های کرخت شده اش ، درختِ کهنه­ی دیگری را تکان داد " بیدار شو ! .... بیدار شو ! ... " درختِ کهنه­ی پیر با دلخوری چشم­هایش را باز کرد دست هایم را نگاه کن ! نور آورده ام ... روشنی ... صداقت ... عشق ...

من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم از زن و غر زدن روز و شبش آزادم نه کسی منتظرم هست که شب برگردم نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب نرود از سر ذلت به هوا فریادم “هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست” نکته ای بود که فرمود به من استادم شرح زن نیست کمی٬ بلکه...

زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می‌دارد آنهم چیزی است که نمی‌داند مثل انگلیسی

ببینید میتونید این homework رو انجام بدین http://www.cis.upenn.edu/~cis1xx/projects/ImageProcessing/Spring2009 سعی کنید برای صنعت کد بنویسید با نوشتن نرم افزارهای حسابداری و اتوماسیون نمیشه پیشرفت کرد موفق باشید

برای شروع میتوانید از این نرم افزار هم استفاده کنید www.processing.org رایگان هست چندتا کتاب هم براآموزشش هست میتونید از سایت زیر بگیرید http://gigapedia.com میتونید درون جاوا هم ازش استفاده کنید

مقیم حلقه ذکرست دل بدان امید که حلقه ای زسر زلف یار بگشاید

دردلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند

در ازل دادست ما را ساقی لعل لبت جرعه جامی كه من مدهوش آن جامم هنوز

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی كه ز ادمی چه ماند پس مرگ عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

شهر من گم شده است ، من با تاب ، من با تب ، خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام! من در این گمنامی به آغاز زمین نزدیكم.

وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا ان ده که ان به

در حسرت دیدار تو اواره ترینم هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست

در بهار هر گل سرخی بر دلت داغ آتشی ست در آن روزها که باد و باران با هم در می امیزند در آن شبهای کویر که از آسمان ستاره میبارد و دشت دعوتی را با دل تو تکرار میکند و مسافری تنها از پنجره قطار سال نو را در گریبان سپیده تحویل میکند بیشتر از همه دشوارتر از همه جا احساس میکنم که در این مثنوی...

نیامد دامن وصلت به دستم هرچه کوشیدم زکویت عاقبت با دامنی خون جگر رفتم

خنده بر لب می زنم تا كس نداند راز من ورنه این دنیاكه ما دیدیم خندیدن نداشت

خیالت را در آغوش گرفتم بیدار كه شدم رفته بود

Oracle Database 10g SQL Fundamentals II فقط دوستان دانلود کردید حتما بخونید بایگانی نکنید !!

بیش از 2 تا اجازه نمیده