نتایح جستجو

  1. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    چهار شاهد عادل و مرد فاسق !!!!! چهار شاهد عادل و مرد فاسق !!!!! مسافری در شهر بلخ جماعتی را دید که مردی زنده را در تابوت انداخته و به سوی گورستان می برند و آن بیچاره مرتب داد و فریاد می زند و خدا و پیغمبر را به شهادت می گیرد که « والله، بالله من زنده ام! چطور می خواهید مرا به خاک بسپارید؟»...
  2. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    خواهر و برادر !!! خواهر و برادر !!! مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت: - می خواهم ازدواج کنم. پدر خوشحال شد و پرسید: - نام دختر چیست؟ مرد جوان گفت: - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند. پدر ناراحت شد. صورت در هم کشید و گفت: - من متأسفم به جهت این حرف که می زنم اما تو نمی توانی با...
  3. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    لــنـگه کــفـش ... لــنـگه کــفـش ... پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت. به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد. مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند. ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت. همه تعجب کردند. پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی...
  4. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    استادان بزرگ من ... استادان بزرگ من ... استاد بزرگی در بستر مرگ بود و شاگردانش به دور او حلقه زده بودند. یکی از شاگردان از او پرسید: استاد در طول زندگی چه کسی استاد شما بوده است؟ او جواب داد: من هزاران استاد داشته ام و اگر بخواهم اسم آنها را به شما بگویم، ماهها طول خواهد کشید ولی میتوانم سه...
  5. کوروش هخامنشی

    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد آن جوان بخت که میزد رقم خیر...

    یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد ... حافظ
  6. کوروش هخامنشی

    سپاس نوش آفرین عزیز شاد و پیروز باشی دوست خوبم ...

    سپاس نوش آفرین عزیز شاد و پیروز باشی دوست خوبم ...
  7. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    من ندیدم اما ... من ندیدم اما ... مردی با اسلحه وارد یك بانك شد و تقاضای پول كرد. وقتی پولهارا دریافت كرد رو به یكی از مشتریان بانك كرد و پرسید : آیا شما دیدید كه من از این بانك دزدی كنم؟ مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم. سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا كشت. او...
  8. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    همسایه ... همسایه ... پیرمرد کلاهش را توی مشتش مچاله کرد و گفت: ببین آقای دکتر! حالا من با این کره خر چیکار کنم؟!! دکتر سرش را خاراند ، نگاهی به پسر کرد و پرسید: حالا از کجا معلوم که زن همسایه هم تورو دوست داره؟! پسر گفت: دوست داره، من می دونم _ از کجا می دونی؟! پیرمرد سرخ شد،شاید از شرم شاید...
  9. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مديريت زمان ... مديريت زمان ... وقت امتحانا بود و ما اونروز مي خواستيم سومين امتحان ترم رو بديم که مربوط به درس مديريت زمان مي شد. از شما چه پنهون درس سختي هم بود و از اون بدتر استادش بود که خيلي سختگيري مي کرد. ولي من به خاطر کم کردن روي بعضي از همکلاسيهام و همينطور براي اين که به استاد...
  10. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    فشارسنج و ارتفاع ساختمان ... فشارسنج و ارتفاع ساختمان ... توضيح دهيد که چگونه مي توان با استفاده از يک فشارسنج ارتفاع يک آسمان خراش اندازه گرفت؟ سوال بالا يکي از سوالات امتحان فيزيک در دانشگاه کپنهاگ بود يکي از دانشجويان چنين پاسخ داد: "به فشار سنج يك نخ بلند مي بنديم. سپس فشارسنج را از...
  11. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    راز زنده ماندن !!!!! راز زنده ماندن !!!!! مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند بعنوان آخرین خواسته و وصیت چیزی را از آنها...
  12. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    اعتراف به شیوه ای آشنا ... اعتراف به شیوه ای آشنا ... در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو رفته بودند . پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس " کا.گ.ب " خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه ؟ پس...
  13. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مدیر ... مدیر ... مردی به یك مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یك طوطی كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.» مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟» صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.» مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟»...
  14. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پیکنیک لاک پشتی ... پیکنیک لاک پشتی ... یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند. در...
  15. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    چایی و خواستگاری چایی و خواستگاری مادرش ميگفت: "دخترم! بگذار راحتت كنم تمام زندگي آينده ات بستگي به همين چند دقيقه چاي آوردن دارد. پايت را كه از آشپزخانه گذاشتي بيرون اول خوب همه جا را نگاه كن بعد سرت را پايين بنداز و با صداي آرام بگو سلام! نميخواهم پشت سر دخترم حرف درست كنند كه چقدر خودخواه و...
  16. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پاسخ جالب آلبرت انيشتين به مريلين مونرو پاسخ جالب آلبرت انيشتين به مريلين مونرو مي گويند "مريلين مونرو " يك وقتي نامه اي نوشت به " البرت انيشتين " كه فكرش را بكن كه اگر من و تو ازدواج كنيم بچه ها يمان با زيبايي من و هوش و نبوغ تو چه محشري مي شوند ! آقاي " انيشتين " هم نوشت : ممنون از اين همه...
  17. کوروش هخامنشی

    میگه تاپیک مورد نظر معتبر نیست. براي اطلاعات بيشتر با مديريت سايت تماس بگيريد.

    میگه تاپیک مورد نظر معتبر نیست. براي اطلاعات بيشتر با مديريت سايت تماس بگيريد.
  18. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    غرور شاخه ... غرور شاخه ... یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد . برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه...
  19. کوروش هخامنشی

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    بدانیم برای چه جمع شده ایم بدانیم برای چه جمع شده ایم روزی شیوانا پیرمعرفت را به یک مجلس عروسی دعوت کردند. جوانان شادی می کردند و کودکان از شوق در جنب و جوش بودند. عروس و داماد نیز از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند. ناگهان پیرمردی سنگین احوال از میان جمع برخاست و خطاب به جوانان فریاد زد که:"...
  20. کوروش هخامنشی

    درود بر شما دوست گرامی بهاران خجسته باد ...

    درود بر شما دوست گرامی بهاران خجسته باد ...
بالا