یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
زیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارم از قند تو می نوشم با پند تو می کوشم
من صید جگرخسته تو شیر جگرخوارم جان من و جان تو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم از باغ جمال تو یک بند گیاهم من
وز خلعت وصل تو یک پاره کلهوارم بر گرد تو...