نتایح جستجو

  1. apasai

    چون نیست حقیقت و یقین اندر دست نتوان به امید شک همه عمر نشست هان تا ننهیم جامِ می از کفِ دست...

    چون نیست حقیقت و یقین اندر دست نتوان به امید شک همه عمر نشست هان تا ننهیم جامِ می از کفِ دست در بی خبری مَرد چه هشیار و چه مست
  2. apasai

    ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود زتن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند ز آن پیش که...

    ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود زتن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند ز آن پیش که سبزه بر دمد از خاکت
  3. apasai

    ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود زتن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند ز آن پیش که...

    ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود زتن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند ز آن پیش که سبزه بر دمد از خاکت
  4. apasai

    بسیار بگشتیم به گِرد در و دشت و اندر همه آفاق بگشتیم به گشت کس را نشنیدیم که آمد ز این راه یعنی...

    بسیار بگشتیم به گِرد در و دشت و اندر همه آفاق بگشتیم به گشت کس را نشنیدیم که آمد ز این راه یعنی همه رفتند و یکی بازنگشت
  5. apasai

    هر چه کردم به ره عشق وفا بود وفا وآنچه دیدم به مکافات جفا بود جفا شربت من به کف یار الم بود الم...

    هر چه کردم به ره عشق وفا بود وفا وآنچه دیدم به مکافات جفا بود جفا شربت من به کف یار الم بود الم قسمت من ز در دوست بلا بود بلا سکه عشق زدن محض غلط بود غلط عاشق ترک شدن عین خطا بود خطا بار خوبان ستم پیشه گران بود گران کار عشاق جگر خسته دعا بود دعا همه شب حاصل احباب فغان بود فغان همه جا...
  6. apasai

    هر چه کردم به ره عشق وفا بود وفا وآنچه دیدم به مکافات جفا بود جفا شربت من به کف یار الم بود الم...

    هر چه کردم به ره عشق وفا بود وفا وآنچه دیدم به مکافات جفا بود جفا شربت من به کف یار الم بود الم قسمت من ز در دوست بلا بود بلا سکه عشق زدن محض غلط بود غلط عاشق ترک شدن عین خطا بود خطا بار خوبان ستم پیشه گران بود گران کار عشاق جگر خسته دعا بود دعا همه شب حاصل احباب فغان بود فغان همه جا...
  7. apasai

    سیل درمانده ی کوتاهی دیوار من است بی سرانجامی من ، خانه نگهدار من است دوستان ، آینه صورت احوال...

    سیل درمانده ی کوتاهی دیوار من است بی سرانجامی من ، خانه نگهدار من است دوستان ، آینه صورت احوال همند من خراب توام و چشم تو بیمار من است
  8. apasai

    مباد دل ز هوای تو ، یک زمان خالی که بی هوای توام تن بود ز جان خالی همای عشق تو را هست آشیانه ،...

    مباد دل ز هوای تو ، یک زمان خالی که بی هوای توام تن بود ز جان خالی همای عشق تو را هست آشیانه ، دلم مباد سایه ی این مرغ از آشیان خالی خیال روی تو در خاطرم بود شب و روز ز مهر و ماه ، کجا باشد آسمان خالی ؟
  9. apasai

    چشمی است مرا ز اشک ، پیمانه ی عشق جانی است مرا ز سوز ، پروانه ی عشق امروز منم مقیم ، در خانه ی...

    چشمی است مرا ز اشک ، پیمانه ی عشق جانی است مرا ز سوز ، پروانه ی عشق امروز منم مقیم ، در خانه ی عشق هشیار همه جهان و دیوانه ی عشق
  10. apasai

    گر بگوئی عاشقی ، با ما هم از یک خانه ای با همه کس آشنا ، با ما چرا بیگانه ای ؟ عاشقی ، از بند...

    گر بگوئی عاشقی ، با ما هم از یک خانه ای با همه کس آشنا ، با ما چرا بیگانه ای ؟ عاشقی ، از بند عقل و عافیت جستن بود گر چنینی عاشقی ، ور نیستی دیوانه ای
  11. apasai

    ما و دل سودا زده ، سرمست الستیم برگشته ز میخانه ، دو آشفته ی مستیم با عشق تو دیوانه و با جام تو...

    ما و دل سودا زده ، سرمست الستیم برگشته ز میخانه ، دو آشفته ی مستیم با عشق تو دیوانه و با جام تو سرمست چون نیست شدیم از همه ، با عشق تو هستیم برخاسته از کنگره ی عشق و به آفاق پرواز نمودیم و به بام تو نشستیم گر ز آنکه فقیریم ، فقیر در شاهیم ور ز آنکه خرابیم ، از آن ساغر و دستیم
  12. apasai

    دلا ، خراب کن این نقش خود پرستی را چو گردباد ، فرو پیچ ، گرد هستی را دم مسیح و حیات ابد ، به ما...

    دلا ، خراب کن این نقش خود پرستی را چو گردباد ، فرو پیچ ، گرد هستی را دم مسیح و حیات ابد ، به ما نرسد غنیمتی شمر ای دوست ، وقت مستی را چو سَرو باش ، دل آزاده ، با تهی دستی مگو چو غنچه به کس ، حال تنگدستی را
  13. apasai

    بیا ، که با سر زلف تو کارها دارم ز عشق روی تو ، در سر خمارها دارم بیا ، که چون تو بیایی به وقت...

    بیا ، که با سر زلف تو کارها دارم ز عشق روی تو ، در سر خمارها دارم بیا ، که چون تو بیایی به وقت دیدن تو ز دیدگان ، قدمت را نثارها دارم چو آمدی مرو از نزد من که در همه عمر به بوسه با لب لعلت ، شمارها دارم مرا ز یاد مبر ، آن مبین که در رخ و چشم ز گوش و گردن تو ، یادگار ها دارم قرارهای مرا ، با تو...
  14. apasai

    کار جهان نگر ، که جفای که می کشم ؟ دل را به راه مهر و وفای که می کشم ؟ این ناله های گرم ، به یاد...

    کار جهان نگر ، که جفای که می کشم ؟ دل را به راه مهر و وفای که می کشم ؟ این ناله های گرم ، به یاد که می کنم و ین آه های سرد ، برای که می کشم
  15. apasai

    تا کی ز غم تو ، رخ به خون شوید دل آزار و جفای تو ، به جان جوید دل دریاب ، کز آسمان نمی بارد جان...

    تا کی ز غم تو ، رخ به خون شوید دل آزار و جفای تو ، به جان جوید دل دریاب ، کز آسمان نمی بارد جان رحم آر ، که از زمین نمی روید دل
  16. apasai

    کار جهان نگر ، که جفای که می کشم ؟ دل را به راه مهر و وفای که می کشم ؟ این ناله های گرم ، به یاد...

    کار جهان نگر ، که جفای که می کشم ؟ دل را به راه مهر و وفای که می کشم ؟ این ناله های گرم ، به یاد که می کنم و ین آه های سرد ، برای که می کشم انوری ابیوردی
  17. apasai

    تا کی ز غم تو ، رخ به خون شوید دل آزار و جفای تو ، به جان جوید دل دریاب ، کز آسمان نمی بارد جان...

    تا کی ز غم تو ، رخ به خون شوید دل آزار و جفای تو ، به جان جوید دل دریاب ، کز آسمان نمی بارد جان رحم آر ، که از زمین نمی روید دل انوری ابیوردی
  18. apasai

    بیا تو تایپک تنهایی...

    بیا تو تایپک تنهایی http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/202322-اگه-تنهایی-بیا-توووووووووو/page653
  19. apasai

    بسیار بگشتیم به گِرد در و دشت و اندر همه آفاق بگشتیم به گشت کس را نشنیدیم که آمد ز این راه یعنی...

    بسیار بگشتیم به گِرد در و دشت و اندر همه آفاق بگشتیم به گشت کس را نشنیدیم که آمد ز این راه یعنی همه رفتند و یکی بازنگشت
  20. apasai

    تو هوای گرم بندر توی بازار خرمشهر دیدمت با ناشناسی نفسام در نمیاد قلب مو ضعیفه دختر داره بوم...

    تو هوای گرم بندر توی بازار خرمشهر دیدمت با ناشناسی نفسام در نمیاد قلب مو ضعیفه دختر داره بوم بوم میزنه اون غریبه کی باهاته چی میگه بت چی میخواد ، چی میخواد عینک ری بن اصلم ، هرچی دارم مال تو نفسام تویی تو دختر همه دردات مال مو میخرم سال دیگه واست النگوی طلا تا ابد به پات میشنم ، پات میمونم...
بالا