نتایح جستجو

من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم تو آهو وش چنان شوخی مه بامن می کنی بازی:gol:

دوست دارم که جمله عیب مرا همچو آینه روبرو گوید نه آنکه مثل شانه با هزار زبان در پشت سر مو به مو گوید:gol:

دل از من برد و روی ازمن نهان کرد خدا را باکه این بازی توان کرد:gol:

دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف دوستی و برادر خواندگی دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالی درماندگی:gol:

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردیم:gol:

یاشاسین آذربایجان سنی ساغولاسان

شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی تو برو بهر علاج دل بیمار دگر

علیک سلام بلی من بچه تبریزم امری باشه در خدمتیم

ره است اینجا و مردم رهگذارند مبادا بر سرت پایی گذارند:gol:

خوبه خوبه واقعا جالبا" یاد باد آن روزگاران یاد باد:gol:

من که باعشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم

دل از من برد و روی ازمن نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد:gol:

مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشانم پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان افریدند:gol:

دلم زخم است از دست غم یار هم از غم چشم مرهم دارم امشب:gol:

شاخ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان که به مژگان شکنند قلب همه صف شکنان:gol:

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی:gol:

دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد دیگر به کشور تو امن و امانی نیست:gol:

همین طوری داشتم میرفتم دیدم شمایید گفتم سلامی عرض کنم ببخشید اگه مزاحم شدم

شب خوش

سلام دوستان عیب کندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی مدعی طنه زند در غم عشق تو زیادم این نداند که من از بهر غم عشق تو زادم