نتایح جستجو

عشق من:دمپایی رو فرشی ام

چون حوصله ندارم فقط نمای بقل کفشا رو میذارم این اولیش:

نکته جالب قضیه مثل بقیه تاپیک هایی که با این مضامین زده می شن اینه که بعضی از شماها هنوز روی رشته های خودتون شناخت درستی ندارین و بعد میایین در مورد رشته های بقیه اظهار نظر می کنین...از 90% شماها هم بپرسن می گین رشته خودمون سخت ترینه...هیچ کس نمی تونه بگه چه رشته ای از همه سخت تره چون شناخت کافی...

روز اول دانشگاه وقتی وارد محوطه شدم دیدم یه ساختمون نیمه کاره ای در حال تکمیل شدنه با خودم گفتم عجب بدبختایی هستن اونایی که می خوان این تو درس بخونن(که از قضا دانشکده خودمون بود) وقتی رفتم تو بخش آموزش دیدم فقط چند تا از بچه های عمران اومدن دانشگاه از شانس من 2تا شون همکلاسی پیش دانشگاهیم بودن...

جزیره کیش

نبینم که باز نشستین منتظر چی هستین تو تولد مافیا باید پاشین برقصین ...بعد از خستگی راه دانشگاه یه ابسولوت می چسبه ها:

فلشت کو پس...آن سوی چهره ها رو نمایان کردی...خوب رنگیشو بذار...مگه مجبوری...بگیر بخواب...اگه علت سردردت اون چیزی باشه که من حدس می زنم(سیاه و سفید)...تنها چاره کارت wc...تگری نزنی یه وقت :دی... ولی اگه علت چیز دیگری است بهتره بیخیالش شی بگیری بخوابی چون قرص ها تا ساعت 12 رو جواب می دن...الان...

اینویسی؟

الفرار...کلان ریخت...مافیییییییی...من از پنجره پشتی در میرم...سکانس آخر : رضا از پنجره پشتی پریده بیرون مغزش پاشیده وسط کوچه(سکانس آخر کسی از گربه های ایرانی خبر نداره):w18:

تنها چیزی که می تونم بگم یه چیزه: آهنگ عادت از شادمهر آغوشتو به غیر من...برای هیشکی وا نکن منو از این دلخوشیا...آرامشم جدا نکن من برای با تو بودن...پر عشق و خواهشم واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر می کشم چه قدر به خاطر این آهنگ واسه یه نفر گریه کردم...چه قدر خودمو اذیت کردم...چه قدر...ولش...

ااا...چرا مهمونیو تعطیلش کردین...تازه ساعت 2:30 شده می خواییم شروع کنیم...ولوم بده زد بازی رو: چرا نشستی بلا از سر جات پاشو...وسط این همه می خوام برقصم با تو تیریپ می دونی چیه می شناسی مارو... الان نمیریم خونه هستیم این جا تا صبح

اینکه دود نیست قربونت برم...رنگش سفیده از بینی خوشکلت می ره تو حندق بلا:smoke: 3 تا ریل که بزنی میای پیش خودم اون بالا بالا ها(اسمایل خنده خیلی شیطانی از نوع اون آدم بدا)

دیگه شرمندمون کردی...باید بیای اتاق پشتی داریم بابچه ها چیزای خطرناک مصرف می کنیم(اسمایل خنده شیطانی)

به به...خود خان خانما تشریف آوردن...بابا شمع ها آب شدن...بیا فوت کن دیگه...چرا نحس حالا...خواهر من هم تولدش 17 اردیبهشته...باید هم بهش کادوی تولد بدم هم کادوی ازدواج...خرجم رفته بالا...کلا تو دوستام اردیبهشتی خیلی زیاد دارم...تو تولد من باید بریک بزنی و پا مایکلی بری (اسمایل تکنو)...نامبر وان هم...

منکه بلک و رد لیبل خریده بودم...تو لا اقل گلد یا گرین لیبل می خریدی...دستت درد نکنه:w18:

آره...مخصوصا اون قسمت از آرزوش که مربوط به رفتن سربازیه:smoke::smoke::smoke::w18: