پرسيد از قبيله که اين سرزمين کجاست؟
اين سرزمين غم زده در چشمم آشناست
اين سرزمين که بوي ني و نيزه مي دهد
اين سرزمين تشنه که آبستن بلاست
گفتند: عقر بابل و طف ... شاطي الفرات
گفتند: قاضريه و گفتند: نينواست
دستي کشيد بر سر و بر يال ذوالجناح
آهسته زير لب به خودش گفت: کربلاست!
طوفان وزيد از وسط...