نتایح جستجو

  1. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا كه ديدم قطره هاي اشك را گو كه با دندان گرفتم مشك را
  2. M

    مشاعرۀ سنّتی

    ز ازل تا به ابد ، مست ولایَ تو ، شده ام گرچه روشن نشد این چشم ، فدایت شده ام
  3. M

    مشاعرۀ سنّتی

    وقت بیداری شده – اشک خون جاری شده در چنین هنگامه ای – وقت غمخواری شده
  4. M

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هنوزم چشمام از رفتن دستای تو خیسن با اشکام روی گونم یادگاری می نویسن هنوزم جای دستات روی شونه هامه شایدم واسه اینه که هنوز غم تو صدامه توکه باور نداری هنوز عاشق ترینم شبا به یاد تو کنار پنجرخ مینشینم تا شاید روی ماهت و توی اسمون ببینم تو که باور نداری هنوز عاشق ترینم کجایی تا ببینی منو این صورت...
  5. M

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    قفس شیشه ای..... نمیدانم از تو دلگیر باشم یا از دست روزگار نمی دانم با نداشتن شانس این کابوس را توجیه کنم یا آن را هدیه ی تقدیر بدانم. داستان زندگی ام داستان ماهی کوچکی است که روی زمین افتاده و به تکه های شکسته شده ی ظرف شیشه ای که چندی پیش قفس زیبای زندگی او بود، می نگرد و حال قدر قفس عشق را...
  6. M

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تنهایم نگزارید..... سلام به ذره ای امید که در سیاهی قلبم گم شده تا یاس و نا امیدی جولان بدهند. سلام به روح خسته ام که با واژه ی افسردگی وجود سرد و خاموش خود را توجیه می کند. سلام به جسم افسونگر که تا خرخره در باتلاق گناه فرو رفته است. سلام به بدبینی ام که آبی آسمان را سیاه رنگ میکند. بد بینی...
  7. M

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بچه که بودیم..... بچه که بودیم دلمان به حال زن همسایه می سوخت که مرغهایش مرده بودند.دل کوچکمان چه بزرگ بود با اینکه نمی دانستیم قبله کدام طرف است به سمت شمال به نماز می ایستادیم و برای بهبودی دختر کوچولوی همسایه دعا می کردیم. بچه که بودیم چه قلب رئوفی داشتیم ، پدر که به خانه بر میگشت به آغوشش...
  8. M

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اولین قطره های باران. به یاد دارم بی اعتنایی ها را ، به یاد دارم بی توجهی ها را و حال سردرگم وحیرانم چه شده است این بشر را مگر تنفر را فراموش کرده اند .مگر من نبودم که یک عمر به سختی تحمل میشدم مگر من نبودم که جایی در این دنیای آنها نداشتم. مهربانی برای من حسی نااشناست مرا ببخش که نمیتوانم...
  9. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تواني دلي بدست آور دل شكستن هنر نمي باشد
  10. M

    سهراب سپهری

    از شب ریشه سرچشمه گرفتم. و به گرداب آفتاب ریختم بی پروا بودم:دریچه ام را به سنگ گشودم.
  11. M

    مشاعرۀ سنّتی

    يك شب آتش در نيستاني فتاد سوخت چون شمعي كه در جاني فتاد
  12. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بگریزی از پیش یک شعله خام من استاده‌ام تا بسوزم تمام
  13. M

    مشاعرۀ سنّتی

    و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
  14. M

    مشاعرۀ سنّتی

    من از این دل به عذابم دل ز من پر از شکایت گریه هام خیلی زیاده می تونه باشه حکایت
  15. M

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
  16. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یاری اندر کس نمیبینم ،یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد به روی چشم. از شما هم تشکر میکنیم.
  17. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبرا دست امید من و دامان شما سـر ما و قـدم سـروِ خرامان شما
  18. M

    مشاعرۀ سنّتی

    از آن دیوار کوتاه بپرم پایین و لی لی کنان به سیبی شیرین
  19. M

    مشاعرۀ سنّتی

    نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
  20. M

    سلام عرض میکنم خدمت جدیدترین کاربر محترم. امیدوارم که حالت خوب باشد. خداحافظ دوست جدید و محترم و...

    سلام عرض میکنم خدمت جدیدترین کاربر محترم. امیدوارم که حالت خوب باشد. خداحافظ دوست جدید و محترم و عزیز.
بالا