اصلا علاقه اي به رياضي نداشتم يه بار امتحان داشتيم من نشستم كنار يكي از خر خون ها و همه تست هارم از روي اون زدم براي اين كه تابلو نشه
چند تاشو خودم شانسي زدم . هفته بعد استاد اومد نمره هارو خوند من ماكس شده بودم و همه داشتن ميخنديدن
نگاه به من كرد گفت بيا پاي تخته سوال هارو براي بقيه حل كن
ديگه...