زمان کوروش دختر جوانی عاشق و شیفته ی او شده بود
پیش او رفت و ادعا کرد که او را دوست دارد
کوروش به او گفت تو جوان تر از آن هستی که با من بمانی من برادری دارم که از من زیباتر و جوان تر است با او بمانی بهتر است او پشت سر تو ایستاده دختر بی درنگ برگشت و نگاهی به پشت سرش انداخت ولی کسی نبود
کوروش...