نتایح جستجو

  1. comudf

    م. آزاد

    چنین یگانه که خواهد زیست چنین یگانه که خواهد زیست ؟ چنین یگانه که باید بود چنین یگانه که من بودم ای مهربان که خواهد زیست ؟ چنین یگانه و ناخرسند و این چنین خشنود به شادمانی دوست اینچنین مهربان که منم که می تواند زیست؟
  2. comudf

    م. آزاد

    من بیم داشتم مثل پرنده یی که در شور مردنست مثل شکوفه یی که در شور ریختن مثل همین پرنده ی خاموش کاغذی انجا نشسته بود نگاهش پرنده وار و پشت او به باران باران پشت پنجره بارید و ایستاد من بیم داشتم که بگویم شکوفه ها از کاغذند من بیم داشتم که بگویم...
  3. comudf

    م. آزاد

    نامه من از آسمان سخت نومیدم ای دوست نومید نومید میدانی ؟ اینجا نباریده دیریست باران نتابیده خورشید نروییده دیگر نهالی زمین پوک و خالیست نه از بوته ی خشک خاری پناهی نه بر کشتزاری گواه از شیاری من از آسمان سخت نومیدم آری بر این دشت خاموش...
  4. comudf

    م. آزاد

    گل باغ آشنایی گل من پرنده یی باش و به باغ باد بگذر مه من شکوفه یی باش و به دشت آب بنشین گل باغ آشنایی گل من کجا شکفتی که نه سرو می شناسد نه چمن سراغ دارد ؟ نه کبوتری که پیغام تو آورد به بامی نه به دست باد مستی گل آتشین جامی نه بنفشه یی نه جویی نه نسیم...
  5. comudf

    م. آزاد

    بی تو خاکسترم بی تو خاکسترم بی تو ای دوست بی تو تنها و خاموش مهری افسرده را بسترم بی تو در آسمان اخترانند دیدگان شررخیز دیوان بی تو نیلوفران آذرانند بی تو خاکسترم بی تو ای دوست بی تو این چشمه سار شب آرام چشم گریزنده ی آهوانست بی تو...
  6. comudf

    م. آزاد

    گلهای یاد چشمهای تو گلهای یادند در زمستان خاموش بیداد وه چه تاریک و افسانه زادند خون نیلوفران بهارند با رگ شاخساران بی برگ چشمه سارند و ایینه وارند آن شکوه گریزان اندوه ای دو چشم هراسان شمایید در زمستان خاموش بیداد یاد را برترین پادشایید
  7. comudf

    م. آزاد

    تو اینه سپید بخت منی قلب تو پناه مهر پاک منست وین سینه پناه مهربانی تو ای شاخه ی سبز مهر خسته مباد گلهای سپید شدمانی تو از بوی بنفشگان گیسوی تو پرواز پرستوان سرکش یاد پروای شکیب آهوان گریز سرشاری تک و میگساری باد تو اینه ی سپید بخت منی مهر تو گواه...
  8. comudf

    م. آزاد

    من گیاهی ریشه در خویشم من گیاهی ریشه در خویشم من سکون آبشاران بلورین زمستانم من شکوه پرنیان روشن دریای خاموشم من سرود تشنه ی بیمار خیزان بهارانم مهر دوزختاب افسونسوز شبکوشم مرغ زرین بال دریا راز مهتابم چشمه سار نیلی خوابم چنگ خشم آهنگ پاییزم بانگ پنهان...
  9. comudf

    م. آزاد

    سخت سر بر این سبز خاموش افسانه وش بر این نیل پیچان فریادگر سرشک ار فشانم روا باد و باد به یاد من افسانه ی سخت سر گل افشانده گویی به دامان رود جهان آفرین با نخستین بهار و با ز آسمان آوریده فراز بهشتی به آغوش دریا کنار
  10. comudf

    م. آزاد

    نیلوفر گل انگیز شب بین و شبزاد گل درون سایه پرورد و آذر برون نتابیده تابیده اش خشم مهر به گیسوی بیتاب شب بازگون برانگیخته برقش از چشم سرخ شهابست و تاراب و نازنده باد فروبیخته عطر و سایه بهم فسون دد و جادوی شبنهاد ره آورد سحرست و مهر آفرین گل باد...
  11. comudf

    م. آزاد

    ایینه ها تهی است عروسک ها را در شب تاراج کرده اند در شهر چهره یی نیست در شهر دکه ها باز باز و خالی و تارکیست سوداگران سودایی از باد از باران وز سیل خیل بیکاران شکوه می کنند سوداگران سودایی خسته می گویند : باران ؟ چه بارانی بیمانند ؟ می...
  12. comudf

    م. آزاد

    آناهیتا باران کن خفته بر بستر مینویی آتشکده اردیسور آناهیتا ساقه اندامش می سوزد طرح بارانی گیسویش در سایه فرو می ریزد و در ایینه ی تاریک فصول به زمین می نگرد ای آناهیتا کولی گمشده و سرگردان کولیانی که در آغاز فصول ازفصولی دیگر به تماشای...
  13. comudf

    م. آزاد

    دیار شب چنگ اگر بود سرودی بود جام اگر بود شرابی بود کوی اگر بود نگاری بود می اگر بود خرابی بود چنگ در چنگل اهریمن جام در خیمه عیاران کوی جولانگه شبگردان باده در بزم تبهکاران دیده بی خوابیست چنگ خاموشیست رنگ بیرنگیست عقل مدهوشیست مهر...
  14. comudf

    م. آزاد

    سحر در کویر کبود آتشها خار هر شعله خیره مانده براه اختران کورمانده در پس ابر بردگان قوز کرده در بن چاه می چکد از گلوی محکومان قطره قطره سرود دهشت و درد می رمد آهویی به دامن دشت تا برانگیزد از سیاهی گرد لیک اینجا سرد گویانند دل به دریا سپرده موج آسا...
  15. comudf

    م. آزاد

    حماسه مه پرواز کنان آمده ام نرم زی بام جهان آمده ام باده در جام سحر ریخته ام مست آن رطل گران آمده ام پای بر فرق شبان کوفته ام تا ز خورشید نشان آمده ام موج آتشکده سبز نیاز موج رقص کنان آمده ام دشت خنیاگر خورشید سرود دشت را چنگ و چغان آمده ام...
  16. comudf

    م. آزاد

    باران ای دیر سفر پنجره بگشای و تماشا کن این شب زده مهتاب گل آسا را این راه غبار آلود این زنگی شب فرسود وین شام هراس آور یلدا را این پنجره بگشای که مرغ شب می خواند شادمانه دریا را
  17. comudf

    شعر نو

    دوباره درسهایم را دوباره خواهم خواند و مشقهایم را ،‌ دوباره خواهم نوشت شاید اشتباهی شده است و من دوباره آغاز خواهم کرد و از حالا تکنون فاصله زیادی است این مسافت را ، هرگز نتوانستم طی کنم شبی سخت بود شب رفتن و حبابی را می ماند زندگی و خالی شدن از...
  18. comudf

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    عبوری نا مطمئن عبوری نا مطمئن بود به تو پیوستن برق چشمانت را در ورای انتظار خواهم دید تو را جستجو می کنم گر چه نیست نشانی و از خود می پرسم کیست که این چنین رویای مرا رنگین کرده است طنین صوت ذره ذره می شکافد وهم را عبوری نامطمئن بود به تو پیوستن
  19. comudf

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    عبور افق مرا می خواند من می خواندم هیبت هستی را اگر چه شعرم کلمه ای بیش نبود زندگی را عبور از وهم وحیرت می خواستم به سادگی نه نمی توانستم بیان کنم...
  20. comudf

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    عبور افق مرا می خواند من می خواندم هیبت هستی را اگر چه شعرم کلمه ای بیش نبود زندگی را عبور از وهم وحیرت می خواستم به سادگی نه نمی توانستم بیان کنم یقینا ، ساده نبود عبور من
بالا