نتایح جستجو

  1. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    در خــلــاف آمـد عـادت بـطـلـب کـام کـه مـن کـسـب جـمـعـیـت از آن زلـف پـریـشـان کـردم
  2. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت
  3. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصه ماست که در هر سر بازار بماند
  4. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
  5. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا می گفــت دوش آن یــار عیــــار ســگ عاشق به از شیـــران هشیـــار
  6. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است
  7. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    ما زخـــود سوی تو گردانیم ســــر چون تـــویی از ما به ما نزدیکتــــر
  8. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد يا در پي هستي و نيستي گذرد
  9. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
  10. has ti

    درخواست راهنمایی پایان نامه با موضوع طراحی مقبره شمس تبریزی

    سلام دوستم یه مسابقه بنیاد میرمیران 2 سال پیش (اگه اشتباه نکنم ) برگزار کرده بود به اسم مسابقه شمس تبریزی که مهندس حاجی زاده اول شد. عکس های اون مسابقه به خصوص کار مهندس حاجی زاده رو که واقعا عالی بود حتما ببین فک می کنم خیلی به دردت میخوره (طرح مسئله و اهداف پروژه عالی بود ) موفق باشی
  11. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
  12. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    دین و دل بردند و قصد جان کنند الغیاث از جور خوبان الغیاث
  13. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هردم آید غمی از نو به مبارک بادم
  14. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
  15. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
  16. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند بر سر کار خرابات کنند ایمان را
  17. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    در نماز و در رکوع و در سجود سر بجنبد دل نجنبد این چه سود
  18. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    لیـلی و مجنـون اگر می بود در دوران تو این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو
  19. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    دانــی کــه چــیــسـت دولـت دیـدار یـار دیـدن در کـــوی او گــدایــی بــر خــســروی گــزیــدن
  20. has ti

    مشاعرۀ سنّتی

    در این بازار گر سودیست با درویش خرسندیست خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
بالا