نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[[IMG]

این لالایی چقدر برام خاطره های خوش رو به یادگار گذاشته گنجشک لالا سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب لالا لا لا لا لایی لا لا لا لایی گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه لا لا لا لایی لا لا لا لایی جنگل لا لا لا برکه لا لا لا شب بر همه خوش تا صبح فردا لا لا لا لایی لا لا لا لایی…...

تقدیم به حاجی که تا صبح بهش کلاغ پردادم: ده سال آزگار توی این مدرسه ها درس میخونی تا میشی جزو دیپلمه ها تا که به هفتخوان کنکور میرسی میزنن تو سرت سهمیه ها بسیجی که نیستی فامیل شهید که نیستی نه اصلا تو نیستی جزو آدما به چپ چپ نزن به چپ به راست راست نزن به راست ......... راستی حاجی ادامه این شعر...

خدایا چه سخت است تنهایی و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن بودنی که سخت تر از کویر است دکتر علی شریعتی

مهربانا! از تو نیرو خواستم و تو مشکلات را جلوی پایم گذاشتی تا قوی شوم. از تو حکمت خواستم و تو مسایل بسیاری به من دادی تا حل کنم. از تو شهامت خواستم و تو خطر را در مقابلم قرار دادی تا از ان بجهم. ....... و از تو عشق خواستم و تو انسان های دردمند را در سر راهم قرار دادی. و امروز عاشق تر ا هر روز...

به حاج همت چطوری حاجی اگه ببینم شلوغ بکنی خودم با بچه های این تاپیک یه جشن پتوییی برات بگیریم که یه خاطره به خاطرات دوران جنگت اضافه بشه بابا منم فرمانده گروهانتون یادت نیست حاجی ........... ای روزگار رفقا هم ما رو فراموش کردن خدا بازم خوددتو عشقه

ای از دست تو که هرچی میگم یه جواب داری جمله قشنگی بود ممنون:gol:;) بهتره بگم مامانا اونقدر داستاناتون تکراریه که خودتون میگین خودتونم خوابتون میبره یه کم مطالعه کنید بابا داستان شنل قرمزی و شنگول و منگول و.... تکراریه حالا لالایی چی بلدی بگی از اونایی که کلاغا هیچ وقت به خونشون نرسیده ؟ یه...

مگه کاری به غیر این میتونم انجام بدم؟؟؟ در راه دوست جان باید داد در راه محبت امتحان باید داد تنها نبود شرط محبت گفتن یک مرتبه هم عمل نشان باید داد

ما رو باش با کی میریم سیزده بدر واقعا که :mad::razz: در راه دوست جان باید داد در راه محبت امتحان باید داد تنها نبود شرط محبت گفتن یک مرتبه هم عمل نشان باید داد

خودت بگو چیکارش کنم اووووووووووووووون شمشیر منو بیارییییین :surprised:

[IMG]تقدیم تو با د دوست عزیز عیدت مبارک

حرفا میزنی آبجی حاجیت دوره رنجری رو دیده یکسال تو سخترین شرایط بد آب و هوا زندگی کردم و هی جشن پتو گرفتم و رفقا رو زدم و آخرش چه کتکی خوردم یادش بخیر اما از اون به بعد هیشکی نمیتونست پتو بندازه روم اما خودت که بهتر میدونی صد تا از این حاجی ها رو طرفم تو بگو کی گاز اشکاور انداخت تو تاپیک تا خودم...

عکس که واضحه !!!! با عکس پروازم رو توضیح دادم که !!!! میخوام پرواز کنم تا بیکران پیش خدا چون تمام پروازها تو این پرواز خلاصه شده نه بلیط میخواد نه هزینه ای . هزینشو بقیه میدن :biggrin::D

پیشنهاد جدیدتر الان ساعت 2:10 بعد از نیمه شبه و کم هزینه ترین راه رفتن منه و لالا کردنمه تا پیشنهادام تکراری نشه . حالا هی عضو فعال این تاپیک رو حالش رو بگیر. بذار ایده های نو به ذهنم برسه همه رو مینویسم . مرسی;)

خدا نکنه مریم جان:gol: منو کشتن من غلط کنم :surprised: تاپیکتون که صحنه جنگ با گاز اشکاور شده بود و..... و خودتون که بهتر میدونید چرا من تا لحظه ای که موضوع به سمت اصلی اش بر نگشته بود پستی ندادم تا الان . واقعیت به گونه ای دگر بود که دوستان نوشتن ترسیدم بیام این حاج همت پتو بندازه روم و جشن...

خوب مریم جان پرواز از هر نوعی میتونه باشه پرواز برای بعضی ها تو حالت توهم هست پرواز برا بعضی ها با مناجات خدا صورت میگیره اونم بهترین حالتش تو دل شب و نیمه های شب پرواز برای بعضی ها تو لحظات خوش زندگی اتفاق می افته و پروازی که همه ما در پیش رو داریم اینه که امیدوارم کوله بارمون پر باشه :

مناجات با خدا کم هزینه ترین و در عین حال لذت بخش ترین لذت دنیاست........

کم هزینه تر از این دیدین؟؟ نه خداییش دیدین؟؟ آخر صرفه جوییه !!!! یااااااااااااااااااا این یکی: