نتایح جستجو

  1. DONYA16822

    سلام ممنون

    سلام ممنون
  2. DONYA16822

    "اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمی ترسید لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید " امام حسین

    "اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمی ترسید لااقل در دنیایتان آزادمرد باشید " امام حسین
  3. DONYA16822

    جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین...

    جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دار
  4. DONYA16822

    کم سرمایه ای نیست داشتن آدمهایی که حالت را بپرسند! ولـــــی .... از آن بهتر داشتن آدمهاییست،...

    کم سرمایه ای نیست داشتن آدمهایی که حالت را بپرسند! ولـــــی .... از آن بهتر داشتن آدمهاییست، که وقتی حالت را میپرسند بتوانی بگویی : خـــــوب نیستم ... !
  5. DONYA16822

    خدا در غربت

    برخیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم از عمق جان خدای جهان را صدا کنیم با ازدحام این همه بت در حریم حق فکری به حال غربت دین خدا کنیم در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم در صبر غم به سرو بلند اقتدا کنیم باید دوباره قبله خود را عوض کنیم با خشت عشق کعبه ای از نو بنا کنیم جای طواف و سجده برای فریب خلق یک کار خیر...
  6. DONYA16822

    دلم یک نفس میخواهد... نفسی که قبل از دیدارت ... لحظه ای که دوان دوان بسوی تو می آیم...

    دلم یک نفس میخواهد... نفسی که قبل از دیدارت ... لحظه ای که دوان دوان بسوی تو می آیم... به شماره افتاده باشد ... نفسی که لحظه دیدارت بایستد ... سکــوت... فقط آغـــوش... و آن لحظه ای است که از اعماق وجودم نفس میکشم... نفسی بس عمیق ، نفسی پر از آرامش ، گرما و عشق... و این لحظه ای...
  7. DONYA16822

    می توان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد می شود درباره گل حرف زد صاف و ساده مثل...

    می توان با این خدا پرواز کرد سفره دل را برایش باز کرد می شود درباره گل حرف زد صاف و ساده مثل بلبل حرف زد چکه چکه مثل باران حرف زد با دو قطره از هزاران حرف زد می توان با او صمیمی حرف زد مثل یاران قدیمی حرف زد میتوان مثل علف ها حرف زد با زبان بی الفبا حرف زد میتوان درباره هر چیز گفت می شود...
  8. DONYA16822

    مهم نیست جرمت چی بااشه دنیا هنوز سفیدی داره همین امروز یه دسته گل بخر برو پیش خدا خدا مثل بنده...

    مهم نیست جرمت چی بااشه دنیا هنوز سفیدی داره همین امروز یه دسته گل بخر برو پیش خدا خدا مثل بنده های پشت میزش نیست
  9. DONYA16822

    باز دلم هوای جبهه ها را کرده است . باز از فرسنگها راه ، بوی عطر خاکریزهایش مَستـم می کند ...

    باز دلم هوای جبهه ها را کرده است . باز از فرسنگها راه ، بوی عطر خاکریزهایش مَستـم می کند . باور کنید خودم هم دیگر خسته شده ام . همین که می آیم نفسی بگیرم و با شهر بسازم ، همین که می آیم آرام آرام با زندگی روزمره دست اُخوت دهم ، نمی دانم چه می شود که درست هنگام هنگامه ، آنجا که می روم تا...
  10. DONYA16822

    نگاه کن ؛ لب پنجره ی دل ، کفتر سفید غروب نشسته شب نزدیک است... گلها را از طاقچه های حیاط بردار...

    نگاه کن ؛ لب پنجره ی دل ، کفتر سفید غروب نشسته شب نزدیک است... گلها را از طاقچه های حیاط بردار تا مبادا رنگ سیاه شب بیازارد سرخی گونه هایشان را ماهی های قرمز حوض را به تنگ کوچکشان بازگردان آنها تا به حال ، صورت نقره ای مهتاب را ندیده اند شاید از ترس بمیرند امشب مثل من ....!!!
  11. DONYA16822

    دلتنگ شعر سهرابم ؛ در سایه ی بیدی ، بالاتر از تپه ی سبز و چشمه ساری آن سوتر بلند بلند بخوانم...

    دلتنگ شعر سهرابم ؛ در سایه ی بیدی ، بالاتر از تپه ی سبز و چشمه ساری آن سوتر بلند بلند بخوانم شعر نو ، شعری به رنگ سپید ، با طعم تفکر دلتنگ شعر سهرابم آنجا که میگوید " چه کسی بود صدا زد سهراب " بغضی نشکسته گوشه ی حنجره را میخراشد دلم شعر میخواهد ، آغشته با قطرات اشک دلم نسیم ملایم صبحدمان...
  12. DONYA16822

    آقــوی همساده: ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم..... یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی...

    آقــوی همساده: ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم..... یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم! ... ما که اصلا زن نداشتیم... الان 5 ساله دارم مهریه میدم... آقای مجری : به کی ؟ نمیدونم به کی.... ینی داغونمااااا له لهم......:biggrin:
  13. DONYA16822

    فامیل:بزنم لهت کنم.. عزیزم:با چوب یا کمربند؟. فامیل:چوب. عزیزم:تو سرم میزنی یا بدنم؟ فامیل:تو...

    فامیل:بزنم لهت کنم.. عزیزم:با چوب یا کمربند؟. فامیل:چوب. عزیزم:تو سرم میزنی یا بدنم؟ فامیل:تو سرت. عزیزم:تو سرم زدی میمیرم یا زنده میمونم؟ فامیل:زنده میمونی. عزیزم:بیمارستان میلاد بریم یا اختر؟ فامیل:اختر. عزیزم:علتشو شکستگی اعلام کنیم یا ضربه مغزی؟ فامیل:ضربه مغزی. عزیزم:میرم تو کما یا اهدای...
  14. DONYA16822

    آمد... اخرین کلمه اخرین مصرع اخرین شعرم است. بعد من تمام می شوم... بی هیچ ارزویی مانده بر "دل"

    آمد... اخرین کلمه اخرین مصرع اخرین شعرم است. بعد من تمام می شوم... بی هیچ ارزویی مانده بر "دل"
  15. DONYA16822

    این همه دانستیم و انباشتیم آیا عمل هم کرده ایم؟ این همه حرف زده ایم و گفته ایم عمل کرده...

    این همه دانستیم و انباشتیم آیا عمل هم کرده ایم؟ این همه حرف زده ایم و گفته ایم عمل کرده ایم؟ کاش بلد می شدیم کاش می خواستیم که از نفهمی به درآییم کاش کمی فقط کمی به جای حرف و ادا و ادعا عمل می کردیم و فاعلِ افعالمان می شدیم.. به گمانم این روزها میباید زنبورها را به ما تشبیه کرد نه ما...
  16. DONYA16822

    ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و...

    ز روز گذر کردن اندیشه کن پرستیدن دادگر پیشه کن به نیکی گرای و میازار کس ره رستگاری همین است و بس ...
  17. DONYA16822

    ممنوووووووووووووووووون .... تامای که نو نیست .......... داره کهنه میشه :biggrin: خــدا دور...

    ممنوووووووووووووووووون .... تامای که نو نیست .......... داره کهنه میشه :biggrin: خــدا دور نیستـــــ ، خــدا همـینجــاست امــا نمیدانـــم چــرا مــُدام دلــم خـــدا میخــواهـد . . . فقـط کــمـی . . . خــالـصــانــه . . . کـمـی . . . لطـفــاً
  18. DONYA16822

    اگر لیلی میشدی ، مجنون میماندم ، اگر شیرین میماندی ، فرهاد میشدم هر افسانه ای از عشق را حقیقت و...

    اگر لیلی میشدی ، مجنون میماندم ، اگر شیرین میماندی ، فرهاد میشدم هر افسانه ای از عشق را حقیقت و هر حقیقتی را رویا میبافتم هر باران که میبارد ، تو در کوچه احساس، خیس خیس پیدا میشوی هربار که ابر میگیرد ، در گرگ و میش آسمان ، طرح خیالت میروید هربار که قلبم میشود تب دار ، تو با آن شنل طرح دار ،...
  19. DONYA16822

    پیچ تندی دارد عمر از جاده کودکی یک روز میرسی به بزرگراه...؛ از خلوتی خویش و جاده به شلوغی...

    پیچ تندی دارد عمر از جاده کودکی یک روز میرسی به بزرگراه...؛ از خلوتی خویش و جاده به شلوغی عابران بی مکث میرسی به آنجا که ایستادن بی معنیست فقط "سرعت" است که معنا دارد شتابان میگریزی ، بدون اینکه بدانی "چرا" و به "کجا" پیچ تندی دارد زمان ؛ از این بزرگراه سرعت میرسی به جاده ای خاکی رو به زوال ،...
  20. DONYA16822

    هرچه میبینیم و نمیبینیم ، هرچه میفهمیم و نمیفهمیم و همین سردرگمی شیرینمان در جادوی زمین و اسیر...

    هرچه میبینیم و نمیبینیم ، هرچه میفهمیم و نمیفهمیم و همین سردرگمی شیرینمان در جادوی زمین و اسیر شدن جسم و روحمان در بند داشته ها اینها شاهکار خداست خدای ما خدای شاهکار هاست "سپاس" کوچکترین واژه برای این خداست و چه غافلیم از این خدا
بالا