نتایح جستجو

  1. saeed99

    حکایت های ایرانی

    با درود حكايتي ازكريم خان زند مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فرياد می خواهد تا كريم خان را ملاقات كند... سربازان مانع ورودش مي شوند ! خان زند ناله و فرياد مردی را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند... مرد به حضور...
  2. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود اگر هر دو جهان بر من بشورند ز شور عشق کم نکنم زمانی مرا جانا از آن خویشتن خوان توانی دید خود را تا توانی
  3. saeed99

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    سپاس سپاس با درود بمناسبت امکان استفاده از فونت زيباي ایران نستعليق به باغ سایه‌ بیدست و آب در سایه ازین سپس من و جانان و خواب در سایه به بانگ نوش، مگر ساقیم کند بیدار چو خفته باشم و مست و خراب در سایه توضیح : برای دیدن این فونت باید فونت ایران نستعلیق را روی سیستم خود نصب کنید.
  4. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود دوستان گر به دوستان نرسند اندرین روزگار معذورند انوري
  5. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود مستی او مایه‌ هشیاریش خفته همه خلق ز بیداریش
  6. saeed99

    كوي دوست

    با درود خواهی به لطفم گو بخوان خواهی به قهرم گو بران طوعا و کرها بنده‌ام ناچار فرمان می‌برم درمان درد عاشقان صبرست و من دیوانه‌ام نه درد ساکن می‌شود نه ره به درمان می‌برم ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن تو بار جانان می‌بری من بار هجران می‌برم ای روزگار عافیت شکرت...
  7. saeed99

    با درود خواهش می کنم ، وظیفه بود. به امید دیدار :gol:

    با درود خواهش می کنم ، وظیفه بود. به امید دیدار :gol:
  8. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود ترا جان گفتم ای دلبر تو دانی که من این از زبان گفتم؟ نگفتم ! دهلوی
  9. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود مردم نه عجب صورت عشقم که بدانند بی‌عشق نشستن عجب از مردم دانا هر لحظه زبان فاش کند سر دل من پیوسته ز دست تو برنجیم، زبانا اوحدی
  10. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود دراين درگه كه گه گه كه كه و كه كه شود ناگه مشو غره به امروز كه از فردا نه اي آگه
  11. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود تا بکند جانب بالا نظر تا بکند جانب دریا نظر
  12. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود من بخل و سخا نثار کردم ای بیش ز حاتم از سخا من
  13. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود دردم همی فرستی هر ساعت از برخود باز آر به درد دوری درمانم، از که باشد؟
  14. saeed99

    ذهن زیبا

    کودکی کودکی با درود کاش به زمانی برمی گشتم که همه غصه ام شکستن نوک مدادم بود.
  15. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود تا توانی به گرد شادی گرد کایدت گاه آنکه نتوانی انوری
  16. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود دل در آن یار دلاویز آویخت فتنه اینست که آن یار انگیخت دل و دین و می و عهد و قوت رخت بر سر به یکی پای گریخت
  17. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود یاران که شبی فرقت یاران نکشیدند اندوه شبان من بی‌یار ندانند
  18. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود مستم ز دو چشم نیمه مستش وز پای درآمدم ز دستش
  19. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود من و مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
  20. saeed99

    مشاعرۀ سنّتی

    با درود زیبا نبود شکایت از دوست زیبا همه روز گو جفا کن
بالا