نتایح جستجو

سکوت ‚ بند گسسته است کنار دره درخت شکوه پیکر بیدی در آسمان شفق رنگ عبور ابرسپیدی نسیم در رگ هر برگ می دود خاموش نشسته در پس هر صخره وحشتی به کمین کشیده از پس یک سنگ سوسماری سر ز خوف دره خاموش نهفته جنبش پیکر به راه می نگرد سرد ‚ خشک ‚ تلخ ‚ غمین چو ماری...

خنده ای ، خنده ی گل مهتاب . شعله ای ، شعله ی دل خورشید . بوسه ای ، بوسه ی سحرگاهان . تغمه ای ، نغمه ی لب امید . غنچه ای ، غنچه ی بهار حیات . عشوه ای ، عشوه ی نگاه نیاز . مژده ای ، مژدهی شکست فنا . چشمه ای ، چشمه ی نهفته راز . ناله ام ، ناله ی نی آلام . لاله ام...

یک قلب و یکی نیزه و یک کاسه ی خون کــنــدم بـــه روی درخــتِ بـیـد مـجـنون آن قــلـب ز مــن بــود و نــگاهــت نــیــزه آن کاسۀ خون ، خون ِ دلِ این مجنون

سلام گلهای بسیارزیبایی بود ممنون ازاین همه لطف وسلیقه واقعا زیبا بود

موی سپد رافلکم به رایگان نداد این رشته رابه نقد جوانی خریده ام

خدایاگاهی اینقدرپرم که همه چیز وهمه کس راشبیه تومی بینم عاشقان را؛ماه همیشه تنهارا؛فرشتگان معصوم را؛سیبهای نارسیده را؛کوههای خسته ازایستادن را؛کوچه های شب را؛ابهای شاداب را؛اتش های سرکش را.

دل خراب من دگر خرابترنمی شود که خنجرغمت ازین خرابترنمی زند

به همه کس عشق بورز؛به تعدادکمی اعتماد کن؛به هیچ کس بدی نکن

یاد ما بیدل وداع وهم هستی‏کردن است تا خیالی در نظر داری فراموشیم ما

این شعر چطور ؟ یاد کودکی نمی افتید. بارون می باره جرجر روپشت بوم هاجر هاجر عروسی داره دم خروسی داره;):biggrin:

سلام گلاب جونی ممنون از لطفت وراهنمایئت [IMG]

یادت میاد گفتی به من ، عشق تو رو به دل دارم دروغ می گفتی اما من ، راس راسکی دوست دارم سربه سرم گذاشتی و چند روزی موندگار شدی گفتی که همدمم می شی ، همرنگ روزگار شدی :crying:چشات به من دروغ می گفت اما بازم می خواستمت وقتی که رفتی به سفر ، به انتظار نشستمت پیش خودم دلم می گفت ، که بر می...

بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم افسردگی مطلق هر ثانیه ام را زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی نظم تن تو ریخت به هم قافیه ام را من مرد عمودی زمین بودم و امروز از مرحمت عشق ببین زاویه ام را در هندسۀ گیج جهان آنچه مهم است اسم تو سند...

دیرگاهی است که میسوزد جان ازغم ورنج درون تاریک

سبز باشو سبزي من را ببين آه و اشكم را ببينو غم نبين زندگي مشكل تر از اين ممكن است؟ قصه ها را در نگاه ما ببين تا كه ديگر تو نگويي من منم هيچ كس بالاي من نيست من سرم اي تو اي هم راز اشك و آه ما من نويسم تا تو داني سرورم غم زمن خواهد كه در دل جا كند عاشق دردم نگوييد من خرم چون تو دردي...

در بازي دل نگاه من مست تو بود*هر برگ دلم شكسته پا بست تو بود من شاه دلم را به زمين انداختم*اما چه كنم كه تك دل دست تو بود

سلام دختر گلم اوا مادر چرا جلوت نگاه نمی کنی مواظب نیستی خدای نکرده اگه یه اتفاقی برات بیفته من چه خاکی سرم کنم برو دخترم درس بخون خستگیتم درکن ومواظب خودتم باش. بوووووووووووس یه ماچم روش

بردی از یادم بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم دل به تو دادم، فتادم به بند...

سلام باشه فرار کن من کاریت ندارم هروقت خواستی بیا

باز تكرار مي شوي در من..... بازم دلم تو رو مي خواد ، تو بي وفا رو آخه به يادم مياري گذشته ها رو چرا با من نموندي ، دل تنگم رو رنجوندي چرا با من نموندي ، دل تنگمو رنجوندي انگار دارم خواب مي بينم اون از دستم رفت دارم با چشمات مي بينم عمرم هدر رفت چرا با من نموندي ، دل تنگمو رنجوندي چرا...