غبار لبخند
می تراوید آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشای یار باد
مویش افشان گونه اش شبنم زده
لاله ای دیدیم لبخندی به دشت
پرتویی در آب روشن ریخته
او صدا را درشیار باد ریخت
جلوه اش با بوی خاک آمیخته
رود تابان بود و او موج صدا
خیره...
لحظه گمشده
مرداب اتاقم کدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگ هایم می شنیدم.
زندگی ام در تاریکی ژرفی میگذشت.
این تاریکی ، طرح وجودم را روشن میکرد.
در باز شد
و او با فانوسش به درون وزید.
زیبایی رها شده ای بود
و من دیده به راهش بودم:
رویای بیشکل زندگیام بود.
عطری در چشمم زمزمه کرد.
رگ...
اونكه گفت بي تو ميميره حالا داره جون ميگيره....
يكي با قشنگياش اومده و جات و ميگيره .
اونكه گفت اگه نباشي ديگه دنيا رو نميخواد....
ديگه امروز پشيمونه خيلي زود تو رفتي از ياد.
تو با حرفاي دروغت
ازخداونددرختی خواستم؛جنگلی به من داد
دلی صبورخواستم؛کوه رابه من داد
ستاره ای خواستم؛کهکشانی به من داد
گلی خواستم؛باغچه ای به من داد
دوستی خواستم؛تورابه من داد
[IMG]
مادراغوش توامن ترین اغوش دنیاست ونوازشهای توسرشاراز حس بودن است ونگاهت لبریز از عشق ومحبت.
تمام لحظه هایی که پر از شور زیستن ام دراندیشه توهستم.
نامت زیباترین وماندگارترین نام دنیاست ای مادر مهربانم:gol: